یسالونک

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَسْأَلُونَکَ: از تو می پرسند
ریشه کلمه:
سئل (۱۲۸ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)

طلب. خواستن. (اقرب) راغب گوید: سؤال اگر راجع بدانستن چیزی باشد هم به نفسه متعدی می‏شود و هم با حرف جارّ و با حرف «عن» بیشتر است مثل ، ، و مثل . که با باء متعدی شده و نحو . که به نفسه متعدی شده است و و نحو . و چون سؤال خواستن مال باشد بنفسه و با «من» متعدی می‏شود نا گفته نماند: نراد در آنچه گفته شد متعدی شدن به مفعول دوم است و «به» به مفعول اوّل همیشه به نفسه متعدی می‏شود. سؤال به معنی خواسته است (قاموس) . فرمود: ای موسی خواسته تو داده شد. موسی از خدا خواست که هرون را کمک و یار ئ شریک وی قرار دهد آیه فوق در جواب آن است. تسائل بین الاثنین است بعضی از بعضی خواستن . سؤال ممکن است در خواستن فطرت و احتیاج واقعی به کار رود مثل . پیداست که بشر این همه نعمتها را از خدا نخواسته است بلکه مراد آن است: هر که از خورشید و زمین و ماه و دریاها و هزاران چیزهای دیگر در زندگی احتیاج داشتید و به زبان حال و زبان فطرت خواستار بودید داده است. همچنین است آیه بشر که ذاتاً یکپارچه فقر و احتیاج است خدا را بشناسد یا نشناسد پیوسته از او می‏خواهد و از او استمداد می‏کند و وسائلیکه او مقرّر داشته مورد استفاده قرار می‏دهد. چنانکه فرمود: . همچنین است آیه . سؤال عقوبت در بسیاری از آیات قرآن سؤال به کار رفته ولی پیداست که مراد سؤال استخبار نیست که از چیز مجهولی سؤال شود مثل ، ، ، . به نظر می‏آید که سؤال در این آیات سؤال عقوبت و مورد مؤاخذه واقع شدن است. به عبارت دیگر این سؤال برای دانستن مطلب مجهول نیست بلکه سؤالی است که طرف در مقابل وامانده و محکوم شود و مستحق عقوبت بودنش روشن گردد. عدم سؤال از گناه گناهکاران‏ در بعضی از آیات هست که از گناه گناهکاران سؤال نمی‏شود مثل . ظاهراً مراد از سؤال در این آیه سؤال استخبار است چون روز قیامت تمام اسرار ظاهر می‏شود بد کار و نیکوکار از هم شناخته می‏شوند برکار و نیکوکار از هم شناخته می‏شوند دیگر احتیاج به سؤال از اینکه تو چه کاره بوده‏ای نیست چنانکه فرموده . وقتی که مردم با علائم خود شناخته شدند دیگر به سؤال احتیاج نیست و نیز آیه . صراحت دارد که روز قیامت نهان ها آشکار شود. بعضی از بزرگان نفی سؤال را در این آیه نظیر سؤال «وَ قِفذئهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئولُونَ» دانسته و فرموده: قیامت مواقف بسیار دارد در بعضی سؤال واقع می‏شود و در بعضی نه... ولی احتیاج به آنچه فرموده نیست زیرا آیات موضوعاً از هم جدا هستند. سؤال از انبیاء و مردم . این آیه با دو تأکید می‏گوید: حتماً حتماً از کسانیکه پیامبران به ایشان فرستاده شده و از پیامبران سؤال خواهیم کرد مراد از این سؤال چیستأ آیه بعدی چنین است «فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما کُنّا غائِبینَ» حتماً حتماً عمل آنها را با علم مخصوصی که داریم به آنهاحکایت می‏کنیم و ما از آنها غائب نبوده‏ایم یعنی کسی در مقابل علم ما قدرت انکار ندارد. ما قبل خطابی به حضرت رسول صلی اللّه علیه و اله وسلم دارد که فرموده «کِتابٌ اُنْزِلَ اِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَبِهِ وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنینَ» و خطاب دیگری به مردم «اِتَّبِعُئا ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ...» خطاب اول روشن می‏کند که وظیفه پیامبر انذار و تذکر است و باید به مردم برساند، خطاب دوم مبیّن آن است که مردم باید اطاعت کنند. با این قرائن می‏شود گفت که مراد از سؤال مسئولیّت در مقابل وظیفه و مؤاخذه است که انبیاء و مردم هر دو در صورت تخلّف پیش خدا مسئول و محکوم اند. در مجمع فرموده: خداوند قسم یاد کرده که از انبیاء از ابلاغ و از مردم از امتثال بپرسد. هر چند خدا به کارشان داناست ولی این سخن در مقام تهدید است که به این سؤال آماده شوند. در روایات نیز به این مطلب تصریح شده است. ناگفته نماند پیغمبران در تبلبغ خود کوتاهی نمی‏کنند ولی این سخن مانع از آن نیست که خدا بفرماید: در صورت عدم تبلیغ معاقبید چنانکه به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده . وآنگهی پیامبر آن را باید خداوند یاد بدهد که در صورت عدم تبلیغ مسئول هستید تا بدانند و آیه ما نحن فیه در بیان آن است. * . درباره این آیه گفته‏اند: چون خداوند حکیم است و هر کار را از روی مصلحت می‏کند لذا جائی برای سؤال از فعلش باقی نمی‏ماند و دیگران چون ممکن است از روی مصلحت و یا از روی مفسده انجام بدهند در حق آنها سؤال و مسئولیّت هست که در صورت عدم مصلحت مسئول باشند. ولی بهتر است آیات ما قبل را به نظر آوریم تا مقصود نزدیک شویم قبل از آیه فرموده «وَلَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» و ایضاً «فَسُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ» آنچه در اسمانها و زمین است ملک خدا است و خدا رب العرش است علی هذا مالک حقیقی است از تصرّف در ملک خود مسئول نیست ولی این را هم می‏دانم که خدا جز به مصلحت کار نکند. پس علت عدم مسئولیّت، مالک بودن خداست با در نظر گرفتن اینکه کار از روی حکمت کند (از المیزان) * . به عقیده المیزان مراد از عدم سؤال وقوع ناگهانی عذاب خداست که خداوند در عذاب کردن مانند حکمرانان دنیا سؤال و جواب نمی‏کند بلکه آنگاه که وقت هذاب قارون است که می‏گفت: من این ثروت را در اثر دانش خودم گیر آورده‏ام... خدا در جواب فرماید آیا ندانسته که خدا مردمان بسیاری قوی‏تر و ثروتمندتر از او را هلاک ساخته گناهکاران از جرم خود مسئول واقع نمی‏شوند بلکه عذاب بی درنگ آنها را می‏رباید. * ، . از این دو آیه روشن می‏شود که شخص در مقابل عهدی که با خدا می‏کند و مطلق عهد حتی با مردم مسئول می‏باشد ما قبل آیه دوم چنین است «وَلَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْاَدْبارَ». * . ظاهراً مراد از مسئول بودن حتمی بودن وعده است که خدا بر خود این عمل را واجب فرموده است بعضی از بزرگان فرموده است: این وعده از خدا بوسیله ملائکه خواسته شده . و نیز مؤمنان خواسته‏اند . ولی ظاهراً این کلمه حتمی بودن آن را می‏رساند چنانکه گفتیم.

پیشنهاد کاربران

بپرس