یسال

لغت نامه دهخدا

یسال. [ ی َ ] ( اِ ) تاجی که از گل و ریاحین سازند و در روزهای جشن و عید بر سر نهند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). تاجی باشد که در روز عشرت بر سر نهند. ( فرهنگ اوبهی ). اما کلمه دگرگون شده بساک است به معنی تاج از گل و ریحان. مصحف بساک است. ( یادداشت مؤلف ).

یسال. [ ی َ ] ( اِ ) جناح لشکر. ( ناظم الاطباء ). پره فوج. ( آنندراج ) :
لشکری منهزم از راکب او چون نشود
که ز شوخی همه جا فوجی از او بسته یسال.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).
ز برلاس و ارلاس و بیشش شمار
نمودند چندین یسال از یسار.
هاتفی ( از تیمورنامه ).
|| جمعیت و اجتماع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جناح لشکر پره فوج

فرهنگ عمید

جناح لشکر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَسْأَلَ: تا بپرسد
معنی یَسْأَلُ: می پرسد
معنی لَّا یُسْأَلُ: از او سؤال نمی شود
معنی لَا یَسْأَلُ: نمی پرسد
معنی یُبَصَّرُونَهُمْ: آنان را نشانشان میدهند (مصدر تبصیر که فعل یبصر از آن مشتق است ، به معنای نشان دادن و روشنگری است ، و معنای عبارت "وَلَا یَسْأَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً یُبَصَّرُونَهُمْ" که خویشاوند هر کسی را به او نشان میدهند ، ولی او به خاطر گرفتاریهای خودش احوالی از آنا...
ریشه کلمه:
سئل (۱۲۸ بار)

پیشنهاد کاربران

قوانین هم میشه در ترکی
یاسال
اسم با ریشه ترکی
یاسال هست درستش
جناح لشکر و شجاع و دلیر

بپرس