یزکداری. [ ی َ زَ ] ( حامص مرکب ) شغل و صفت یزکدار.( یادداشت مؤلف ). پیشقراولی سپاه کردن : یزکداری از دیده نگذاشتندیتاقی که رسمی است می داشتند.نظامی.در یزکداری ولایت جوددولت تست پاسدار وجود.نظامی.و رجوع به یزک و یزکدار شود.