یزنی

لغت نامه دهخدا

یزنی. [ ی َ زَ نی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به یزن. ( ناظم الاطباء ). یک قسم نیزه که ذویزن پادشاه یمن اختراع آن رانموده بود. ( ناظم الاطباء ). منسوب به ذویزن. ازنی. ازانی. ( یادداشت مؤلف ). نیزه منسوب به ذویزن که وادیی است از آن قبیله ای از حمیر. رمح یزنی. ( منتهی الارب )( فقه اللغه ثعالبی ص 133 ). نیزه منسوب به ذی یزن و او یکی از ملوک یمن است و ازنی نیز گویند. ( دهار ).

یزنی. [ ی َ زَ نی ی ] ( اِخ ) مرثدبن عبداﷲیزنی مصری ، مکنی به ابوالخیر از عمروبن عاص و پسرش عبداﷲبن عاص و جز آن دو روایت کرد و عبدالرحمان بن شماسه و یزیدبن ابی حبیب و جز آن دو از او روایت دارند.مرگ وی به سال 90 هَ. ق. بود. ( از لباب الانساب ).

فرهنگ فارسی

منسوب به یزن یک قسم نیزه که ذویزن پادشاه یمن اختراع آن را نموده بود

پیشنهاد کاربران

بپرس