یزدانفاذار. [ ی َ ] ( اِخ ) صاحب ناحیت ابرشتجان به قم : روایت کنند اهل قم که یزدانفاذار صاحب ناحیت ابرشتجان چون عرب اشعریان به قم نزول کرد ایشان را در قریه ممجان فرود آورد. ( تاریخ قم ص 32 ). روات عجم روایت کرده اند که باروی قم یزدانفاذار رئیس ناحیت ابرشتجان بنا کرده است و سبب آن بود که آن روزگار که لشکر دیلم به نهاوند و قم و غیر آن می آمدند و در بعضی از غزاهاروی به جانب قم باز کردند و با کثرتی تمام به ابرشتجان نزول کردند و بر اهل ابرشتجان تعدی و جور بی اندازه کردند تا آن غایت که اهل ابرشتجان از ایشان بترسیدند و شب و روز به خدمت ایشان قیام نمودند و چند گاوو گوسفند از بهر ایشان بکشتند و بسیاری شراب دادند اتفاقاً که نظر دیلم بر زنی از زنان آن دیه آمد و آن زن صاحب جمال بود چنانچه رئیس دیلم از حسن او تعجب کرد و میل خاطر بدو کرد و متعرض او شد یزدان فاذار از این معنی عار و عیب و ننگ داشت و در میانه قوم خود برفت و ایشان را از این حرکت اعلام داد و سرزنش و عیب کرد ایشان را به فعل دیلمی. پس قوم یزدان فاذار پیش او جمع آمدند و گفتند که ما مطیع و منقادیم به هرچه تو مصلحت بینی. یزدانفاذار قوم دیلم را آن قدر مهلت داد تا مست شدند بعد از آن او با قوم و تیغ در منازل ایشان افتاد همه را بکشتند مگر رئیس ایشان را که با طایفه ای از دیلم بگریخت و به جانب شهر خود شد. پس یزدانفاذار قوم و حشر خود را گفت که این حرکت که کردیم با دیلم حرکتی است که از بیم و خوف آن خواب نمی توان کرد و از ایشان غافل نمی توان نشست. من در این باب فکری کرده ام و رایی اندیشیده ام که ما از بطش ایشان به سبب آن اعتراض توانیم کرد و از دشمن ایمن توان بودن. قوم یزدانفاذار گفتند که راه ما پیرو راه تست.بفرمای تا چه مصلحت دیده ای و چه فکر اندیشیده ای ؟ گفت مصلحت آن می بینم که دیواری عالی گرد این دیه ها که ما تمامی در آن فرود آمده ایم بکشیم و منظرهای نزدیک به یکدیگر در اندرون دیوارها بنا نهیم و دیدبانان رابر آن بنشانیم تا چون دیلم به جانب ما حرکت کنند مااز ایشان برخبر باشیم و ایشان ظفر نیابند و بر ما متفرق نشوند. قوم یزدانفاذار سخن او را محافظت کردند و به جان و مال مساعدت نمودند و آنقدر مال که دیوار و مناظر بدان بنا توانست کرد بذل کردند و معد گردانیدند. پس یزدانفاذار دیواری که از جانب ابرشتجان بود به بنای آن قیام نمود و از جانب جمگران اسفید نیز چنین بنا نهاد و پسر او صفین میان ابرشتجان و جمگران ایضاً دیوار کشید چنانچه از دیلم ایمن شدند و حصار گرفتند. چنین گویند که دیلم چندین بار شب مراقبه کردندو بیدار داشتند و فرصت نیافتند. و بعضی دیگر گویند که یزدانفاذار قوم خود را جمع کرد و هزار مرد از ایشان که مؤدی خراج بودند برشمرد و تعیین کرد که هریک مرد از ایشان هزار درهم را مجموع در بیت المال بنهند و هر مردی از ایشان مردی جنگی شجاع دلیر با آن مال ضم کند تا چون دشمن روی بدیشان آرد دفع آن بکنند و اگر سلطان وقت بر ایشان حمله آرد بدان هزار هزار درهم و لشکر او بازگردانند. قوم یزدانفاذار به هرچه فرمودچنان کردند. چون سالی بر ایشان بگذشت و یزدانفاذار از آن جهت که خائف بود ایمن گشت بنا کردن این دیوار مصلحت دید. پس از این دیوار آن یک نیمه که فراپیش ابرشتجان بود یزدانفاذار بنا کرد و اسفید آن یک نیمه فرا پیش جمگران بود بنا نهاد چنانچه میان ایشان موضعی نماند بلکه بنای دیوار به یکدیگر برسانیدند و این دیوار به سرفت و جبل و کشویه و اسفرآباد متصل شد. ( ازترجمه تاریخ قم صص 33 - 35 ). یزدان فاذار در سنه اربع و عشر و مائتین و سنه اثنتین و ثمانین ( ؟ ) فارسیه روز انیران ماه مهر وفات یافت. ( تاریخ قم ص 244 ).