چنین گفت از آن پس که یزدان سپاس
که هستم چنین پاک و یزدان شناس.
فردوسی.
همه یکدلانند و یزدان شناس به نیکی ندارند از بد هراس.
فردوسی.
ز یزدان شناسید یکسر سپاس مباشیدجز شاد و یزدان شناس.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که ای ناسپاس نگوید چنین مرد یزدان شناس.
فردوسی.
ز شه دین پذیرفت و با دین سپاس کزان گمرهی گشت یزدان شناس.
نظامی.
به الهام یزدان ز روی قیاس در احوال خود گشته یزدان شناس.
نظامی.
به آگاهی مرد یزدان شناس به ترسایی عقل صاحب قیاس.
نظامی.
و رجوع به یزدان و یزدان پرست شود.