یرش
لغت نامه دهخدا
یرش. [ ی ُ رِ ] ( ترکی ، اِ ) یورش. حمله. هجوم. تاخت.
- یرش بردن ؛حمله بردن. حمله کردن. ( یادداشت مؤلف ).
|| کره. کرت. نوبت. بار. دفعه. مرتبه. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
یورش حمله
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید