یربوع

لغت نامه دهخدا

یربوع. [ ی َ ] ( ع اِ ) موش دوپای. موش صحرایی. موش دشتی. کلاکموش است. ( یادداشت مؤلف ). کلاکموش. موش دشتی. ( ناظم الاطباء ). ج ، یرابیع. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). موش دشتی. ( اختیارات بدیعی ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) ( از تحفه حکیم مؤمن ). و رجوع به موش دشتی و کلاکموش شود. || گوشت پشت ، یا آن به ضم است [ یعنی یُربوع ]. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گوشت پشت مردم. ج ، یرابیع. ( مهذب الاسماء ).

یربوع. [ ی َ] ( اِخ ) ابن حنظلةبن مالک ، پدر قبیله ای از تمیم و از آن قبیله است متمم بن نویره صحابی. ( منتهی الارب ).

یربوع. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن قیظ، پدر بطنی است از مرة و از آن بطن است حارث بن ظالم مری. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

موش دو پای موش صحرایی

فرهنگ عمید

= کلاکموش

مترادف ها

gerbil (اسم)
موش صحرایی، موش بیابانی، یربوع

jerboa (اسم)
یربوع، موش دو پا

پیشنهاد کاربران

بپرس