ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین
گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین.
( منسوب به عباس «یا ابوالعباس » مروزی ).
به دندان گزید از تغابن یدین بماندش در او دیده چون فرقدین.
سعدی ( بوستان ).
- اول ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. پیش از هر کار. پیش از همه. ( یادداشت مؤلف ): لقیته اول ذات یدین ؛ یعنی پیش از هرچیزی ملاقات کردم آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).