یدکی
/yadaki/
مترادف یدکی: اضافی، زاپاس، یدک
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
اسب جنیبت کتل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
٢. (اسم ) یدک.
جدول کلمات
مترادف ها
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه
ذخیره، مدارا، حفاظ، احتیاط، یدکی، اندوخته، پس نهاد
تعویض، یدکی
عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف
بسیار، اضافی، بزرگ، زائد، یدکی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
رزرو
کرچلینگ