یدکی

/yadaki/

مترادف یدکی: اضافی، زاپاس، یدک

معنی انگلیسی:
accessory, auxiliary, refill, spare

لغت نامه دهخدا

یدکی. [ ی َ دَ ] ( ص نسبی ) اسب جنیبت. کتل. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یدک شود. || علی البدل. دومی از هر چیز که احتیاط را دارند تا اگر یکی تلف و تباه شود دیگری را به کار ببرند: قطعه های یدکی ماشین ، قطعه های یدکی اتومبیل ، تیغ یدکی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

اسباب یاابزاراضافه برای ماشینها
اسب جنیبت کتل

فرهنگ معین

(یَ دَ ) [ تر - فا. ] (ص . ) قطعات اضافی که برای جایگزین کردن قطعات خراب شدة یک دستگاه نگه داری می شود.

فرهنگ عمید

١. ابزار یا قطعه ای اضافی که هرگاه ابزار یا قطعه ای مشابه خراب شود می توان به جای آن کار گذاشت.
٢. (اسم ) یدک.

جدول کلمات

زاپاس

مترادف ها

stock (اسم)
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه

reserve (اسم)
ذخیره، مدارا، حفاظ، احتیاط، یدکی، اندوخته، پس نهاد

refill (اسم)
تعویض، یدکی

spare (صفت)
عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف

extra (صفت)
بسیار، اضافی، بزرگ، زائد، یدکی

فارسی به عربی

احتیاطی , اضافی , عبوة جدیدة

پیشنهاد کاربران

بپرس