یخور

لغت نامه دهخدا

یخور. [ ی َخ ْ وَ ] ( ص مرکب ) یخ کرده و فسرده و دارای یخ. ( ناظم الاطباء ). به معنی یخاور. منجمد و بسته. ( آنندراج ). و رجوع به یخاور شود.

فرهنگ فارسی

یخ کرده و فسرده و دارای یخ به معنی یخاور منجمد و بسته

پیشنهاد کاربران

بپرس