[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
خفی (۳۴ بار)
خفاء: پنهانی. نهانی. چیزی در آسمان و زمین بر خدا نهان و پوشیده نمیماند . نا گفته نماند: فعل این مادّه از باب ضرب یضرب متعدی و به معنی ظاهر کردن و پنهان نمودن هر دو آمده و آن از اضداد است چنانکه در اقرب الموارد نصریح کرده و از باب علم یعلم لازم و به معنی لازم و به معنی پنهانی به کار به کار رفته است. ولی ثلاثیهای آن در قرآن همه از باب علم یعلم و به معنای پنهان و پوشیدگی آمده است . اخفاء: پنهان کردن مقابل اعلان و ابداء است مثل و نحو . در اقرب الموارد اخفاء را به معنی ازاله خفاء گرفته و گوید: معنی آیه آن است که نزدیک است پرده آن را زایل کنم و آن را آشکار نمایم این قول در مجمع از ابوعبیده نیز نقل شده است . ولی قاموس و نهایه و مفردات اخفاء را به معنی پنهان داشتن گفتهاند و تمام موارد استعمال آن در قرآن مجید از باب افعال به معنی پنهان کردن آمده است بعید به نظر میرسد که آیه فوق بر خلاف آیات دیگر به معنی اظهار باشد. گرچه در مجمع البیان اخفاء را به معنی اظهار و پوشیدن هر دو گفته است. استخفاء: طلب پنهان کردن است (مفردات) یعنی میخواهند خود را از مردم مخفی کنند ولی نمیخواهند از خدا پنهان دارند حال آنکه خدا با آنهاست. * بدان آنها سینه هایشان را بر میگردانند تا خود را از شنیدن قرآن مخفی بدارند توضیح این آیه در «ثنی» گذشت یعنی آنکه در شب خود را پنهان میکند یا در روز آشکارا راه رونده است . خافیه: به معنی پوشیده و شیء پنهان است (اقرب) آن روز آشکار میشوید و هیچ نهانی که از شماست، پنهان نمیماند. و آن در آیه شریفه به معنی اسم فاعل است. * خفیه: به ضمّ اوّل مصدر است به معنی پنهانی. یعنی پروردگار خود را بخوانید با تضرّع و پنهانی. در المیزان احتمال داده که مراد از تضرّع، آشکارا بودن مناسب عبودیت نیست لذا به جای آن، تضرع آمده است. نا گفته نماند خواندن خدا آشکارا و با صدا اشکال ندارد چنانکه از روایات و اعمال اولیاء علیهم السلام مشهود است، فقط با صدای بلند و فریاد منهی است چنانکه مضمون آیه است و در «جهر» گذشت که مراد از آن به نظر نگارنده فریاد است. * اگر سخن آشکار گوئی او نهان و نهانتر را میداند. جهر به قول آن است که ما فی الضمیر را آشکار کنی و سرّ همان حدیث مکنوم در نفس است و اخفی اسم تفضیل است و مخفیتر از سرّ به عقیده المیزان آن است که برخود انسان نیز مخفی باشد یعنی خدا، سخن آشکار و سرّ نهان و سرّیکه حتّی بر خود شخص پوشیده است میداند. در مجمع از صادقین علیهماالسلام نقل شده: سرّ آن است که در دل پنهان کردهای و اخفی آن است که به خاطرات رسیده سپس فراموش کردهای.قول المیزان نزدیک به این سخن است. و در این خصوص اقوال دیگری نیز هست که چندان مفید نیستند.
خفی (۳۴ بار)
خفاء: پنهانی. نهانی. چیزی در آسمان و زمین بر خدا نهان و پوشیده نمیماند . نا گفته نماند: فعل این مادّه از باب ضرب یضرب متعدی و به معنی ظاهر کردن و پنهان نمودن هر دو آمده و آن از اضداد است چنانکه در اقرب الموارد نصریح کرده و از باب علم یعلم لازم و به معنی لازم و به معنی پنهانی به کار به کار رفته است. ولی ثلاثیهای آن در قرآن همه از باب علم یعلم و به معنای پنهان و پوشیدگی آمده است . اخفاء: پنهان کردن مقابل اعلان و ابداء است مثل و نحو . در اقرب الموارد اخفاء را به معنی ازاله خفاء گرفته و گوید: معنی آیه آن است که نزدیک است پرده آن را زایل کنم و آن را آشکار نمایم این قول در مجمع از ابوعبیده نیز نقل شده است . ولی قاموس و نهایه و مفردات اخفاء را به معنی پنهان داشتن گفتهاند و تمام موارد استعمال آن در قرآن مجید از باب افعال به معنی پنهان کردن آمده است بعید به نظر میرسد که آیه فوق بر خلاف آیات دیگر به معنی اظهار باشد. گرچه در مجمع البیان اخفاء را به معنی اظهار و پوشیدن هر دو گفته است. استخفاء: طلب پنهان کردن است (مفردات) یعنی میخواهند خود را از مردم مخفی کنند ولی نمیخواهند از خدا پنهان دارند حال آنکه خدا با آنهاست. * بدان آنها سینه هایشان را بر میگردانند تا خود را از شنیدن قرآن مخفی بدارند توضیح این آیه در «ثنی» گذشت یعنی آنکه در شب خود را پنهان میکند یا در روز آشکارا راه رونده است . خافیه: به معنی پوشیده و شیء پنهان است (اقرب) آن روز آشکار میشوید و هیچ نهانی که از شماست، پنهان نمیماند. و آن در آیه شریفه به معنی اسم فاعل است. * خفیه: به ضمّ اوّل مصدر است به معنی پنهانی. یعنی پروردگار خود را بخوانید با تضرّع و پنهانی. در المیزان احتمال داده که مراد از تضرّع، آشکارا بودن مناسب عبودیت نیست لذا به جای آن، تضرع آمده است. نا گفته نماند خواندن خدا آشکارا و با صدا اشکال ندارد چنانکه از روایات و اعمال اولیاء علیهم السلام مشهود است، فقط با صدای بلند و فریاد منهی است چنانکه مضمون آیه است و در «جهر» گذشت که مراد از آن به نظر نگارنده فریاد است. * اگر سخن آشکار گوئی او نهان و نهانتر را میداند. جهر به قول آن است که ما فی الضمیر را آشکار کنی و سرّ همان حدیث مکنوم در نفس است و اخفی اسم تفضیل است و مخفیتر از سرّ به عقیده المیزان آن است که برخود انسان نیز مخفی باشد یعنی خدا، سخن آشکار و سرّ نهان و سرّیکه حتّی بر خود شخص پوشیده است میداند. در مجمع از صادقین علیهماالسلام نقل شده: سرّ آن است که در دل پنهان کردهای و اخفی آن است که به خاطرات رسیده سپس فراموش کردهای.قول المیزان نزدیک به این سخن است. و در این خصوص اقوال دیگری نیز هست که چندان مفید نیستند.
wikialkb: یَخْفَى