یخ لخشک

لغت نامه دهخدا

یخ لخشک. [ ی َ ل َش َ ] ( اِ مرکب ) یخی که بر روی آن می لغزند و لغزش می خورند. ( ناظم الاطباء ). || لغزش که اطفال دریخ بستن کنند و این بازی اطفال است. ( آنندراج ). یخ بازی. سرسره بازی. بازی لیز خوردن روی یخ :
باز از وصف ملحدی بیشک
می رود خامه ام به یخ لخشک.
اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) لغزشیکه اطفال دریخ بستن کنند واین بازی اطفال ولایت است . محمد سعید اشرف گوید : باز از وصف ملحدی بیشک می رود خامه ام به یخ لخشک .

پیشنهاد کاربران

بپرس