بر دوش یکی جوال یخ می گردید
تا بفروشد کس از وی آن را نخرید
یخ آب شد از کون جوالش بچکید
با کون تر و دست تهی برگردید.
و مؤید قول دوم است قطعه حکیم سنایی :
مثل تست در سرای غرور
مثل یخ فروش نیشابور
در تموز آب یخ نهاده به پیش
کس خریدار نی و او درویش.
و بعضی گفته اند که از یخ فروش نیشابور خصوص شخصی مراد نیست ، بلکه این صفت مراد است هرکه باشد چه در نیشابور بواسطه خوبی آب و هوا کسی محتاج یخ نیست تا آنکه از یخ فروشی طرفی توان بست و ابیات حدیقه تأییداین قول به روی احسن تواند کرد. ( آنندراج ) :
مَثَلت هست در سرای غرور
همچو آن یخ فروش نیشابور.
سنایی.
حال من بنده در ممالک هست حال آن یخ فروش نیشابور.
انوری.