یخ بسته

/yaxbaste/

معنی انگلیسی:
frozen, icebound, ice - bound

لغت نامه دهخدا

یخ بسته. [ ی َ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) افسرده. فسرده. یخ کرده. ( یادداشت مؤلف ). منجمدشده و مانند یخ فسرده شده. ( ناظم الاطباء ) :
رهی دراز در او جای جای یخ بسته
در این دو خاک به کردار راه کاهکشان.
مسعودسعد.
در صبوحش که خون رز ریزد
ز آب ِ یخ بسته آتش انگیزد.
نظامی.
و رجوع به یخ بستن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منجمد شده فسرده شده .

فرهنگ عمید

ویژگی آب یا چیز دیگر که از شدت سرما سفت و منجمد شده.

فرهنگستان زبان و ادب

{fast ice, land fast ice} [علوم جَوّ] دریایخی که به علت اتصال به ساحل بی حرکت است

دانشنامه عمومی

یخ بسته یا یخ سریع ( همچنین یخ سریع خشکی و یخ سریع ساحلی نیز نامیده می شود ) یخ دریایی است که به خطوط ساحلی بستر دریا یا به کوه های یخ در خشکی لنگر شده است. یخ سریع می تواند از آب دریا یا با انجماد تکه های یخ که به سمت ساحل یا سایر لنگرگاه ها حرکت می کنند رشد کند. [ ۱] [ ۲] [ ۳] بر خلاف رانه یخ، یخ سریع با جریان و باد حرکت نمی کند. عرض ( و حضور ) این منطقه یخی معمولاً فصلی است و به ضخامت یخ، توپوگرافی کف دریا و جزایر بستگی دارد. [ ۱] [ ۴] دامنه آن از چند متر تا چند صد کیلومتر است. [ ۳] [ ۱] گسترش به سمت دریا تابعی از عوامل متعددی است، به ویژه عمق آب، حفاظت از خط ساحلی، زمان سال و فشار یخ بسته. [ ۴]
عکس یخ بسته
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

منجمد

مترادف ها

icebound (صفت)
احاطه شده از یخ، یخ بند، یخ بسته

پیشنهاد کاربران

بپرس