یحور

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَّن یَحُورَ: هرگز برنمی گردد
ریشه کلمه:
حور (۸ بار)

رجوع. او گمان کرد که هرگز بر نخواهد گشت. طبرسی گوید: «الحور: الرجوع حار یحور، اذارجع و کلّمته فما حار جواباً ای ماردّ جواباً»ونیز گوید: محور را از آن محور گویند که چرخ به دور آن می‏چرخند تا به محل اوّلی برگردد. علی هذا به گفتگو از آن محاوره گویند که طرفین کلام خود را به یکدیگر بر می‏گردانند خدا گفتگوی شما را می‏شنود. راغب آن را تردد گفته و محاورهو محور رااز آن گرفته است و حیرت را نیز تردد دانسته است قول او با مجمع چندان فرقی ندارد در نهایه شواهدی از موارد استعمال آن نقل شده که قول مجمع را تأیید می‏کند همچنین آیه انشقلق که گذشت و با تردد جور در نمی‏اید. زنان بهشتی‏ * ، . حور جمع حوراء و ان به معنی زن سفید بدن و سیمین تن است. عین جمع عیناً و آن زنی است که حدقه چشمش بزرگ باشد که سبب مزید زیبائی است -مجمع) . قرآن کریم درباره زنان بهشتی توصیف بخصوصی دارد که ذیلا اشاره می‏شود: 1- ، ، . 2- ، ، . 3- . 4- . 5- .، ، ، . طهارت در آیات «اَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ» مطلق و شامل همه نوع پاکی است یعنی آنها در ظاهر و باطن از حیث اخلاق و خلقت و کثافات و پلیدیها و چیزهای تنفّر آور به تمام معنی پاک و مطهّراند. و جمله «کَاَمْثالِ الُّؤْلُوءِ الْمَکْنُونِ» نیز مؤید این مطلب است زیرا مروارید نهفته از کهنه شدن و تغییر رنگ مصون است و صفا و طراوت خود را از دست نمی‏دهد. «قاصِراتُ الطَّرْفِ» قاصر لازم و متعدی هر دو آمده است به نظر می‏آید که در اینجا لازم به کار رفته است یعنی زنانیکه نگاهشان کوتاه و منحصر به شوهرانشان است و احتمال دارد که قدرت نگاه به دیگران ندارند و اگر متعدی باشد معنی این است زنانیکه نگاه خود را منحصر به شوهران خود کرده‏اند و لازمه‏اش آن است که به غیر شوهران خود علاقه و محبّت ندارند به عقیده المیزان با ناز و کرشمه است که حوریان بهشتی به شوهران خویش با ناز و عشوه نگاه می‏کنند. این مطلب در مجمع به صورت قول نقل شده است. «کَاَنَّهُنَّ الْیاقوتُ وَ الْمَرْجانُ»گویا مراد آن است که قیافه آنها صفا و طراوت یاقوت و مرجان را دارد و شاید مراد از «بیض مکنون لؤلؤ مکنون» نیز صفا و زیبائی و پاکی آنهاست . «خَیْراتٌ حِسانٌ» شاید مراد از خیرات اخلاق خوب باشد یعنی نیک خوبان خوب رویان. «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ اِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاجانُّ» طمث به معنی خون حیض و بکارت است چون زن قاعده و یا ازاله بکارت شود گویند «طمثت المرئة» یعنی: پیش از شوهران نه انسی و ازاله بکارت ننمومده است. «اتراب» جمع ترب به معنی همسال است ظاهراً مراد آن است که با شوهرانشان همسال‏اند و احتمال دارد که مراد از آن همتائی باشد یعنی از حیث سنّ و سال و قیافه و زیبائی و غیره با شوهران خود همتا هستند. رجوع شود به «ترب» «ابکاراً،عرباً،کواعب» گفته‏اند مراد از ابکار آن است که همیشه باکره‏اند در صافی روایتی بدین مضمون از امام صادق علیه السلام نقل است. «عرب» «مثل عنق» جمع عروبة و آن زنی است که الفت و عشق و محبت خود را به شوهر اظهار می‏دارد پس عرب یعنی مهربانان نسبت به شوهران. «کواعب» جمع کاعب و آن دختری است که پستان‏هایش بر آمده باشد یعنی: نار پستان‏ها. خلاصه آن چه در وصف ازدواج بهشتی گفته شد بدین قرار است. 1- پاکان و پاک نهادان. 2- سیمین تنان. 3- بزرگ چشمان. 4- یاقوت و مرجان و مروارید صفتان. 5- نیکو خویان و زیبارویان. 6- همسالان با شوهران. 7- نگاه دوختگان به شوهران خود یا نگاه کنندگان با ناز و کرشمه. 8- همیشه دوشیزگان . 9- مهربان به شوهران خود. 10- نار پستان‏ها. 11- زنانی که احدی به آنها دست نزده است. در روایات اهل بیت «علیه السلام» در وصف حوریان بهشتی اوصاف و احوال دیگری هست که از بحث این کتاب خارج است.

پیشنهاد کاربران

بپرس