یبروح الصنم. [ ی َ حُص ْ ص َ ن َ ] ( ع اِ مرکب ) به معنی مردم گیاه و آن بیخ گیاهی است شبیه به مرد و زن به هم پیوسته دستها بر همدیگر حمایل کرده و پاها در هم محکم ساخته. نر را پای راست بر پای چپ ماده افتاده باشد ماده را بر عکس آن. هرکه او را کنده از زمین جدا کند بمیرد. ( آنندراج از شرح خاقانی و غیاث ). آن را مهره گیاه ( مهرگیاه ) و سگ شکن نیز نامند جهت آنکه میان عوام مشهور است که هرکه آن را قلع نماید هلاک می گردد و لهذا بعد از خالی کردن اطراف بیخ آن ریسمانی بدان و گردن سگی می بندند و سگ را رم می دهند تا بحرکت آن بیخ کنده شود و گفته اند که اصلی ندارد و نبات آن شبیه به علیق است که به ترکی کن نامند و بقدر ذرعی است و برگ آن شبیه به برگ انجیر و باریکتر از آن است وثمر آن سرخ و بقدر زیتون و در بو شبیه به میعه سائله و گل آن سفید است. گویند در شب می درخشد و بیخ آن شبیه به صورت دو انسان باشد روبروی هم. و مستور به لیفهای اشقر شبیه به موی. به خلاف سایر اقسام بیخ لفاح که لیفهای مذکور را ندارد. و مادام که سر این صورت را جدا نکنند قوت آن تا شصت سال باقی می ماند و گفته اند که یبروح به معنی صنم طبیعی است یعنی نباتی که صورت او شبیه به انسان باشد. ( از مخزن الادویه ). در اصطلاح اطبا قرار یافته برای بیخ لفاح بری و آن را «شاه بیزج » معرب «شاه بیزک » فارسی و نیز به فارسی مردم گیاه وبیخ سگ شکن و به یونانی بطیطس و به هندی لکهمنا لکهمنی و پترجتی نامند و بالجمله یبروح الصنم بیخ لفاح بری است به شکل دو انسان که روبروی یکدیگر گذاشته باشند و آن را مهرگیاه و سگ شکن نیز نامند... نبات آن شبیه به علیق است که به ترکی کن نامند و بقدر یک ذراع و برگ آن شبیه به برگ انجیر و باریکتر از آن و ثمر آن سرخ و بقدر زیتون و در بو شبیه به میعه سائله و گل آن سفید و گویند در شب می درخشد و بیخ آن شبیه به صورت دو انسان روبروی باهم و لیفهای اشقر شبیه به موی پوشیده به خلاف سایر اقسام بیخ لفاح که لیفهای مذکور را ندارد. ( محیط اعظم ) ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ج 4 ص 2425 ) : نقش جوزا چون دو مغز اندر یکی جوز از قیاس یا دو یبروح الصنم در یک مکان انگیخته.
خاقانی.
جسم بیروح یبروح الصنم مهرفزائی از او فراگیرد. ( دره نادره چ سیدجعفر شهیدی ص 91 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) مهر گیاه . توضیح این کلمه را بغلط یبروج الصنم نوشته اند . بمعنی مردم گیاه و آن بیخ گیاهی است شبیه بمرد و زن بهم پیوسته دستها بر همدیگر حمایل کرده و پاها در هم محکم ساخته نر را پای راست بر پای چپ ماده افتاده باشد ماده را برعکس آن . گیاهی باگلهای سفیدکه بیخ وریشه آن شبیه انسان است، به فارسی:سگ کن، استرنگ، مردم گیاه ، بعربی لفاح
فرهنگ عمید
گیاهی به بلندی یک متر با گل های سفید، برگ های شبیه برگ انجیر، میوۀ سرخ رنگ و به قدر زیتون، و ریشه ای شبیه پیکر انسان، سگ کن، استرنگ، مردم گیاه، لفاح.