بسی نماند که یبروح در زمین ختن
سخن سرای شود چون درختک وقواق.
خاقانی.
لاف از آن روح توان زد که به چارم فلک است نی ز یبروح که در تبت و یغما بینند.
خاقانی.
و رجوع به لفاح و مردم گیا و سابیزک و سابیزج و تفاح الجن شود.- یبروح السوفار ؛ یبروح الصنم. ( فهرست مخزن الادویه ).