یای

لغت نامه دهخدا

یای. ( اِ ) نام حرف آخر الفبا: «ی » است. یاء. رجوع به «ی » شود.
- یای معکوس ؛ یای کلان که طویل باشد به جانب دست راست کاتب. ( غیاث اللغات ).

یای. ( ترکی ، اِ ) کمان تیراندازی. ( غیاث اللغات ). || موسم تابستانی. ( غیاث اللغات ). تابستان. فصل دوم از فصول سال پس از بهار و پیش از پائیز.

یای. ( اِ ) دانش یای یا علم یای ، دانش به کار بردن حجرالمطر است برای آوردن باران و برف که مغلان دانستندی. قام. ( یادداشت مؤلف ) : قنقلی درمیان ایشان بود که علم یای یعنی استعمال حجرالمطر، نیک دانستی فرمود که آغاز یای نهاد و تمامت لشکر را یاسا فرمود تا بارانیها در ظهاره های جامه های زمستانی کنند و تا سه شبان روز از پشت اسب جدا نشوند و قنقلی به کار یای مشغول شد... ( جهانگشای جوینی ).
- یای گرفتن ؛ عمل حجرالمطر کردن. ( یادداشت مؤلف ) : یایچی ترک یای گرفت و لشکر از زیر پای اینها بیرون آمدند. ( جهانگشای جوینی ج 1 ص 153 ). و رجوع به حجرالمطرشود.

فرهنگ فارسی

دانش یای یا علم یای دانش بکار بردن حجرالمطر است برای آوردن باران و برف که مغلان دانستندی قام

پیشنهاد کاربران

یای یعنی بهار
یاز یعنی تابستان
یای در یایلاق که در تلفظ عربی ییلاق هست یعنی جای بهاری
آیاز و یاز هم فصل هستند
البته یای به معنای امر بمال هم هست
یای. ( ترکی ، اِ ) کمان تیراندازی. ( غیاث اللغات ) . || موسم تابستانی. ( غیاث اللغات ) . تابستان. فصل دوم از فصول سال پس از بهار و پیش از پائیز
یای، یاز و آیاز سه اسم ماه به ترکی

بپرس