با ستایش فرهنگ جان بخش ایران. �یان� در زبان های آریایی و ایرانی به چم �بخشش�، �دهش� و �نیکی� است. پیش درآمد گات های زرتشت با همین واژه آغاز می گردد. در زبان های آریایی امروزین در اروپا �یان� نامی است برای پسران و �یانا� نامی است برای دختران که از همین ریشه می باشد.
دهخدا و دگران درباره واژگانی چون مادیان و دانایان بیراه رفته اند در پارسی هیچگاه هیچ چیزی را با یان جمع نمیبندند دانایان و توانایان و مادیان و کاویان دگر گشته داناگان تواناگان و مادگان و کاوگان است و دانا و توانا و ماده و کاوه کاهیده داناگ تواناگ مادگ کاوگ است در داناگ تواناگ مادگ کاوگ ، گ را نگفتیم چون گ دانا و مادگ را نگوییم دانا و مادَ میماند که انرا ماده مینویسم این ه صدای زبر است و نه هـ . چون اصل دانا و ماده وکاوه و ستاره ، داناگ و مادگ و کاوگ و ستارگ است هنگام جمع ناچاریم انرا بیاریم و چون مانند بگذار/ بیذار گ تواند که به ی گردد انرا دانایان و مادیان و کاوگان و ستارگان گوییم و کاوگان را توان کاویان نیز گفت
... [مشاهده متن کامل]
درفش کاوگان باشد برادر
نپنداری بود برگ چغندر
یان ( yan ) :
دارای چند معنی است:
در پارسی باستان به معنی ندای آسمانی، هدیه و بخشش.
سخنانی که درویش ها و صوفیان در خلوت خویش به زبان می آورند.
سخنان ژاژی که بیماران تبدار در هنگام بیماری به زبان می آورند که در گویش امروزی هذیان نامیده می شود، چنانکه فرخی سیستانی در مصراعی می گوید:
... [مشاهده متن کامل]
با سخن تو همه سخن ها یان
این واژه به صورت �یانا� و �یانیه� به معنای نیکی رسان و نیکی هم به کار رفته است.
پیرایه یغمایی
فرهش، فرتابی، الهام
معنی یان بسوز
فعل امر بسوز از مصدر یانماق
یان یعنی کنار پهلو جوار
یان به معنی باسن
یان به معنی سمت طرف اویان بویان
یان پسوند
قارشیان روبرویت قیراغیان کنارت دالیان پشتت آغزیان دهانت قوجاغیان آغوشت باشیان سرت پسوند اشاره به اندام
... [مشاهده متن کامل]
به عنوان فحش رکیک
نکواریان هرزادیان جدآبادیان به صورت جمع
یان مکان
جلدیان نام روستا ولدیان آشیان تاسیان
یان به عنوان کننده کار
تالیان تاراج کننده جالیان نفر دست پا چلفتی ریزنده ظرف آب یا غذا قالیان انباشته کننده روی هم داشیان حمل کننده
شهرت اکثر ارمنیان قازاریان خاتوچیان
یان فارسی برای سلسله حکومتی تیموریان سلجوقیان صفویان
. . . . . . .
وووو. . . .
معانی یان در زبان ترکی:
Ian یانyan=1 - نزدیک، مجاور، همجوار، پهلوی، کنار، نزد، پیش، سمت، سو وابسته، مربوط، نسبی، فامیلی، خودی، وابسته به نسبت یا خویشی، همسایه، تکیه، متکی، و. . . 2 - سوزش، رنجش، جراحت، ناراحتی، خشم، غضب، گله، شکایت، ازردگی، احتراق، شعله ور سازی، سوخت، شعله وری، روشنی، و. . - یانا yanaفعل امر yanamakیاناماک= نزدیک شدن، همجوار شدن، همسایه شدن، وابسته و خویشاوند شدن، تکیه دادن، و. . . - meň �anyma gel منگ یانیما گِل= نزد ( پیش، نزدیک، و. . . ) من بیا - �anyna gel یانینا گِل، yanına gəl= نزد او بیا - sen oňa �ana سِن اُنگا یانا=تو به او نزدیک شو، تو به او تکیه بده، تو پیش او برو - سِن اُنگ یانیندا بُل= تو کنار ( پهلو، مجاور، پیش ) او باش - به صورت پسوند - من گِلیانmen gelyan = من در حال آمدن هستم، من دارم می آیم ( خواهم آمد ) واقع شدن امری را در زمان حال و یا آیندۀ نزدیک بیان می کند - men g�lyan من گولیان = من می خندم ، من در حال خندیدن هستم - sen ol yana git سِن اُل یانا گیت = تو به آن سمت برو – یانyan فعل امر yanmak یانماک = سوختن، اظهار گله و ناراحتی کردن، شعله ور شدن، روشن شدن، و. . . - ot yandy اُت یاندی، od yandı، ateş yandı آتِش یاندی=آتش روشن شد، آتش شعله ور شد - lamba yandı، lampa yandı= لامپ سوخت، لامپ روشن شد - ol adam senden yanyar اُل آدام سِندِن یانیار = آن شخص از تو می سوزد ( ازتو ناراحت و خشمگین است، از تو گله مند شاکی است ) - �rəyim yanır یورگیم یانیار، �regim �an�ar، kalbim yanıyor، ��regim �an�ar = دلم می سوزد ، قلبم آزرده است، و. . .
... [مشاهده متن کامل] یان در تورکی= بغل ، کنار ، طرف ، ران
�یَأْنِ� از �آن�، به معناى مطلق زمان است.
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ . ( سوره حدید آیه 16 )
... [مشاهده متن کامل]