یاماتا نو اُوروچی یا اُرچی ( به ژاپنی: 八岐の大蛇 ) در اساطیر ژاپن یک اژدهای افسانه ای دارای هشت سر و هشت دم بود که بدست ایزد بادها و طوفان شینتو، سوسانوئو کشته شد. اوروچی به اندازه ای بزرگ بود که بدنش کفاف پر کردن هشت قله و دره را می داد و از گیاهان و درختان پوشیده شده بود و داخل شکمش پر از آتش و آغشته به خون بود.
سوسانو که پس از فریب خواهرش آماتراسو از بهشت تبعید شده بود، به استان ایزومو ( اکنون بخشی از استان شیمانه ) رفت. چیزی نگذشت که در آنجا با یک زوج پیرمرد و پیرزن ملاقات نمود که در کنار دخترشان در حال گریه بودند. سوسانو دلیل گریستن آن ها را خواستار شد و این زوج پیر شرح دادند که در اصل دارای هشت دختر بودند که به مدت هفت سال یکی یکی آن ها را در هر سال پیشکش اژدهایی غول پیکر به نام یاماتا نو اوروچی می کنند و حالا باید آخرین و هشتمین دخترشان به نام کوشینادا - هیمه ( شاهدخت شالیزار ) را قربانی اژدها کنند. سوسانو که سریعاً متوجه شد این زوج پیر با ایزدبانوی خورشید آماتراسو ارتباط دارند، به آن ها پیشنهاد کمک در ازای ازدواج با دختر زیبایشان را داد. آن ها قبول کردند و سوسانو کوشینادا - هیمه را به شانه ای تبدیل و در میان گیسوهای خود پنهان نمود. او دستور ساخت حصاری با هشت دروازه در دور خانه را داد. همچنین هشت میز در هر دروازه قرار داده شود، هشت بشکه بر روی هر میز گذاشته شود و هر بشکه هشت بار با ساکی ( شراب برنج ) دَم شده پر شوند.
اوروچی از راه رسید و از آنجا که همهٔ مارها طرفدار ساکی هستند، اوروچی نیز از این قاعده مستثنا نبود. هر یک از هشت سر اوروچی به داخل بشکه رفته و محتوای آن را تا انتها نوشیدند. پس از نوشیدن تمام بشکه ها، به حالت مستی در آمد و به خواب فرو رفت. سوسانو که نظاره گر تمام ماجرا بود، از محلی که پنهان شده بود بیرون آمد، شمشیرش را کشید و گردن این وحش را زد و آن را کشت. رودی که در آن نزدیکی بود از خون اژدها به رنگ قرمز درآمد. سوسانو در حین تکه تکه کردن دم اژدها، ناگهان شمشیرش به یکی از دم ها که بسیار سخت بود برخورد نمود و شکست. او شمشیری را از یکی از دم های ارچی پیدا کرد که حتی توسط شمشیرش قادر به قطع کردن آن نبود. سوسانو بعدها شمشیر را به عنوان هدیه به خواهرش آماتراسو تقدیم کرد و «آمه نو موراکومو نو تسوروگی» نام گرفت که بعدها به «کوساناگی» معروف شد. کوساناگی به عنوان یکی از سه گنجینه بزرگ سلطنتی ژاپن تبدیل شد. [ ۱] [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفسوسانو که پس از فریب خواهرش آماتراسو از بهشت تبعید شده بود، به استان ایزومو ( اکنون بخشی از استان شیمانه ) رفت. چیزی نگذشت که در آنجا با یک زوج پیرمرد و پیرزن ملاقات نمود که در کنار دخترشان در حال گریه بودند. سوسانو دلیل گریستن آن ها را خواستار شد و این زوج پیر شرح دادند که در اصل دارای هشت دختر بودند که به مدت هفت سال یکی یکی آن ها را در هر سال پیشکش اژدهایی غول پیکر به نام یاماتا نو اوروچی می کنند و حالا باید آخرین و هشتمین دخترشان به نام کوشینادا - هیمه ( شاهدخت شالیزار ) را قربانی اژدها کنند. سوسانو که سریعاً متوجه شد این زوج پیر با ایزدبانوی خورشید آماتراسو ارتباط دارند، به آن ها پیشنهاد کمک در ازای ازدواج با دختر زیبایشان را داد. آن ها قبول کردند و سوسانو کوشینادا - هیمه را به شانه ای تبدیل و در میان گیسوهای خود پنهان نمود. او دستور ساخت حصاری با هشت دروازه در دور خانه را داد. همچنین هشت میز در هر دروازه قرار داده شود، هشت بشکه بر روی هر میز گذاشته شود و هر بشکه هشت بار با ساکی ( شراب برنج ) دَم شده پر شوند.
اوروچی از راه رسید و از آنجا که همهٔ مارها طرفدار ساکی هستند، اوروچی نیز از این قاعده مستثنا نبود. هر یک از هشت سر اوروچی به داخل بشکه رفته و محتوای آن را تا انتها نوشیدند. پس از نوشیدن تمام بشکه ها، به حالت مستی در آمد و به خواب فرو رفت. سوسانو که نظاره گر تمام ماجرا بود، از محلی که پنهان شده بود بیرون آمد، شمشیرش را کشید و گردن این وحش را زد و آن را کشت. رودی که در آن نزدیکی بود از خون اژدها به رنگ قرمز درآمد. سوسانو در حین تکه تکه کردن دم اژدها، ناگهان شمشیرش به یکی از دم ها که بسیار سخت بود برخورد نمود و شکست. او شمشیری را از یکی از دم های ارچی پیدا کرد که حتی توسط شمشیرش قادر به قطع کردن آن نبود. سوسانو بعدها شمشیر را به عنوان هدیه به خواهرش آماتراسو تقدیم کرد و «آمه نو موراکومو نو تسوروگی» نام گرفت که بعدها به «کوساناگی» معروف شد. کوساناگی به عنوان یکی از سه گنجینه بزرگ سلطنتی ژاپن تبدیل شد. [ ۱] [ ۲]
wiki: یاماتا نو اوروچی