یاقوت بار. ( نف مرکب ) که یاقوت از آن می بارد : بیا ساقی آن آب یاقوت واردرافکن بدان جام یاقوت بار .نظامی. || اشک خونین بارنده. اشکبار : یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ رااز نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.سنائی.دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت که در دو دیده یاقوت بار برگردد .سعدی.