یافه

لغت نامه دهخدا

یافه. [ ف َ / ف ِ ] ( ص ) بیهوده. ( لغت فرس ) . هرزه و بیهوده. ( فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ). بیهوده و یاوه و باطل و بی معنی و هرزه. ( ناظم الاطباء ) :
کی کردار بر اورنگ بزرگی بنشین
می گردان که جهان یافه و گردانستا.
دقیقی.
سوی کاردانانش نامه نوشت
که ما را خداوند یافه نهشت.
دقیقی.
نشست اندر ایران به پیغمبری
به کاری چنان یافه و سرسری.
دقیقی.
با هنر او همه هنرها یافه
با سخن او همه سخنها ترفند.
فرخی.
شمریافه تر زندگانی تو آن
که نکنی نکوئی و داری توان.
اسدی.
از آنکه تا بر همسایگان خجل نشود
همی زند زن من سنگ یافه بر چخماخ
مرا ز چکچک چخماق یافه بازرهان
فرست هیزم تا دیگ برنهد طباخ.
سوزنی ( دیوان چ 1 ص 420 ).
- یافه کاری ؛ کار بیهوده کردن. بیهوده کاری :
مبر زین بیش بر امید من رنج
بباد یافه کاری بر مده رنج.
( ویس و رامین ).
- یافه کردن ؛ تباه کردن. بر بیهوده از دست دادن. هدر دادن :
یا جان بچنگ عشق سپار و مجوی جنگ
یا یافه کن تو جان و دل و دین خود گذر.
موقری ( از ترجمان البلاغه رادویانی ).
گروهیش کز حق گرفتند گوش
بمردند چون یافه کردند هوش.
نظامی.
- یافه گذاشتن ؛ هدر دادن. بیهوده کردن. باطل کردن :
نه رنج کسی یافه بگذاشتم
نه بر بی گنه رنج برداشتم.
اسدی.
|| سخنان هرزه و بیهوده و سردرگم و پریشان و هذیان و فحش را گویند که یاوه باشد. ( برهان ). سخنان بیهوده و پوچ. ( غیاث اللغات ). سخنان هرزه سردرگم. ( انجمن آرا ). سخن بی معنی و سردرگم و سخن هرزه و فحش و گفتار زشت. ( ناظم الاطباء ). یاوه. ( اوبهی ) :
که نزدیک او فیلسوفان بوند
بدان کوش تایافه ای نشنوند.
فردوسی.
من سخن یافه و محال نگویم
این سخن من اصول دارد و قانون.
فرخی.
کردی تدبیر تو ولیک همه بد
گفتی لیکن سرود یافه و بیکار.
ناصرخسرو.
آری چو سخنهای جفای تو شنودم
در گوش نگیرم سخن یافه و ترفند.
معزی.
جز مدح تو ترفند بود هرچه نویسم
کردم قلم از یافه و ترفند شکسته.
سوزنی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یاوه، هرزه، بیهوده، ناپدید، گم شده، سردرگم
( اسم ) یاوه

فرهنگ معین

(فِ ) (ص . ) یاوه ، بی معنی ، بیهوده .

فرهنگ عمید

۱. یاوه، هرزه، بیهوده.
۲. بی معنی
۳. ناپدید، گم شده.
۴. سردرگم، پریشان: خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمهٴ رفته شبان (رودکی: ۵۲۶ ).

جدول کلمات

یاوه ، بیهوده ، ناپدید ، سردرگم ، پریشان

پیشنهاد کاربران

یاوه
بیهوده
سخن بی ارزش
چرت گویی
چرند گفتن
گل شکر خوردم همی گویی و بوی
می زند از سیر که یافه مگوی
✏ �مولانا�
یافه : یافا ، شهری به فلسطین کنار دریای مدیترانه، که بندر عمده ی فلستین است و در سال 1948 به تصرف دولت اسرائیل در آمده بیشتر ساکنان آن اعراب هستند . دکتر ثروتیان در مورد این شهر می نویسد : ( ( در قرن 12 میلادی و در عصر حیات نظامی گنجه ای ، این شهر یکی از سرزمین های اصلی در جنگ های صلیبی بوده و بین مسلمانان و مسیحیان دست به دست می گشته است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

یافه در یاقه نارسیده او
زرهی هم را هم زره دریده او
معنی بیت : رویین دژ آن چنان جایی بلند و دژ محکمی است که یافه به گریبان او هم نمی رسد و از آن پست تر است و" زرهی" هم در برابر این دژ محکم چیزی نیست و تاب مقاومت ندارد .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 626 )

بپرس