یاغیگری
/yAqigari/
مترادف یاغیگری: تجاسر، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، نافرمانی
متضاد یاغیگری: اطاعت، فرمانبری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
غوغا، اشوب، داد و بیداد، یاغیگری، فتنه، بلوا، طغیان، شورش
راهزنی، یاغیگری، سرقت مسلح
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام
پیشنهاد کاربران
بغی
عدم تابعیت