یاغ


مترادف یاغ: سرکش، طاغی، گردنکش، نافرمان، یاغی

متضاد یاغ: رام، مطیع

لغت نامه دهخدا

یاغ. ( ترکی ، اِ ) روغن. ( غیاث ) ( آنندراج ). اسم ترکی دهن است. ( تحفه ) ( فهرست مخزن الادویه ).

فرهنگ فارسی

در ترکی بمعنی روغن اسم ترکی دهن است

پیشنهاد کاربران

یاغ ؛ گردنکشی ، نافرمانی ، سرکشی
یغه ؛ نگهدارنده ، وسیله ای برای تحت کنترل در آوردن و مهار کردن
یاغی ؛ نافرمان ، سرکش ، گردن کلفت
یوغ ؛ دکمه ی یغه ، مهار کننده
ایاغ ؛ کسی که به یوغ می کشد و مهار می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

دیاغ ؛ نگهدارنده ، سینی زیر موتور ماشین دیاغ سپر برای حفاظت و کنترل
تمام کلمات فوق از کلمه ی یخ به معنی عدم وجود گرما منشعب شده است که کلمه ی یخ در زبان ترکی در یک موقعیت کاربردی دیگر با کلمه ی یوخته به معنی نیست رایج می باشد.
تعریف مهار کردن و تحت کنترل در آوردن جهت حفاظت از چیزی از جهت حرارت و انرژی خارج از کنترل می باشد که نیاز به کنترل و مهار کردن با کم نمودن انرژی و حرارت آن را دارد .
حرف خ در ساختمان کلمات نماد خشکی و سرما و خشونت و آمیختگی در مفاهیم کلمات می باشد.

گویا با واژه یوغ و یوخت هم ریشه می باشد و اشاره به کسی یا چیزی دارد که بسته شده است و از بابت این بستن و نافرمانی به کسی که نافرمان باشد یاغی گفته شده است
یاغ در ترکی یعنی روغن
یاغ:در زبان ترکی به معنی روغن است
یوغ :در زبان ارمنی به معنی روغن است
یاغ ( Yağ ) در زبان ترکی به معنی روغن است همچنین فعل امر به معنی ببار از مصدر یاغماق به معنی باریدن
یاغ = در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به ( روغن ) وبه واژه ( به بار ) گفته میشود