یاسمن بوی. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ) آن که بوی یاسمن دهد و خوشبو باشد : جوابش داد خورشید سخنگوی نگار سروقد یاسمن بوی.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).تو بر بندگان مه رویی با کنیزان یاسمن بویی.سعدی.