یازلی: نام دخترانه، واژه ترکی
این واژه در سنگ نوشته های ترکی، نام یک شهر و تخته سنگ ( صخره ) بوده است که در فرهنگ آذربایجان، جایگاه انسان های نخستین بوده است!
مانند: سنگ نگاره های یازلی چای و یازلی داش!
... [مشاهده متن کامل]
.
یاز: در ترکی دو معنا دارد:
1. نوشتن ( نبشتن ) ، نگارش ( نگاشتن ) ، کشیدن، نقش بستن ( نقاشی )
2. فصل شروع یا اولِّ سال، بهار، ربیع، آبسال -
آورنده بهترین ها، خوبی ها و شادی ها
مانند: یازگون!
.
لی: واژه ای از زبان های ایرانی باستان برای درخت قره آغاج ( درخت ناروَن! ) در زبان ترکی و اورارتویی! -
پسوند نسبت و دارندگی ترکی -
برایِ من، واسه من!
.
معنی:
1. دبیر، نویسنده، داستان نویس، نگارنده، نقاش ( نقش بند ) ، نگارگر ( طراح ) ، هنرمند ( پارسی باستان: اُونارا )
.
2. بهارِ من، بهترینِ من، نورچشمی من، عشقِ من، جانِ جانانِ من -
انگیزه من، دلخوشیم، امیدواریِ من، حالِ خوش من، دلگرمیِ من، پشت و پناهم ( تکیه گاهم ) ، مهربونِ ( مِهروَرزیِ ) من، کاژه زندگیم!
این واژه در سنگ نوشته های ترکی، نام یک شهر و تخته سنگ ( صخره ) بوده است که در فرهنگ آذربایجان، جایگاه انسان های نخستین بوده است!
مانند: سنگ نگاره های یازلی چای و یازلی داش!
... [مشاهده متن کامل]
.
یاز: در ترکی دو معنا دارد:
1. نوشتن ( نبشتن ) ، نگارش ( نگاشتن ) ، کشیدن، نقش بستن ( نقاشی )
2. فصل شروع یا اولِّ سال، بهار، ربیع، آبسال -
آورنده بهترین ها، خوبی ها و شادی ها
مانند: یازگون!
.
لی: واژه ای از زبان های ایرانی باستان برای درخت قره آغاج ( درخت ناروَن! ) در زبان ترکی و اورارتویی! -
پسوند نسبت و دارندگی ترکی -
برایِ من، واسه من!
.
معنی:
1. دبیر، نویسنده، داستان نویس، نگارنده، نقاش ( نقش بند ) ، نگارگر ( طراح ) ، هنرمند ( پارسی باستان: اُونارا )
.
2. بهارِ من، بهترینِ من، نورچشمی من، عشقِ من، جانِ جانانِ من -
انگیزه من، دلخوشیم، امیدواریِ من، حالِ خوش من، دلگرمیِ من، پشت و پناهم ( تکیه گاهم ) ، مهربونِ ( مِهروَرزیِ ) من، کاژه زندگیم!