یازجی
لغت نامه دهخدا
یازجی. [ زِ ] ( اِخ ) ناصیف بن عبداﷲبن ناصیف بن جنبلاط ( 1800-1871 م. 1214-1287 هَ. ق. ) شاعر و از اکابر ادبای عصر خود بود. از آثاراوست : مجمعالبحرین ، مقامات ، فصل الخطاب ، الجوهر الفرد، ناری القری فی شرح جوف الغرا، العرف الطیب فی شرح دیوان ابی الطیب وسه دیوان شعر. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1093 ). رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1933 شود.
یازجی. [ زِ ] ( اِخ ) حبیب بن ناصیف ( 1833-1870 ). پسر بزرگ ناصیف مذکور و عالم به زبانهای فرانسوی و ایتالیائی و یونانی و انگلیسی و ترکی. وی مترجمی زبردست بود. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1931 ).
یازجی. [ زِ ] ( اِخ ) ورده. دختر ناصیف یازجی ( 1838 - 1924 ). شاعر بود و دیوانش چاپ شده است. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون - 1939 ).
یازجی. [ زِ ] ( اِخ ) ابراهیم بن ناصیف ( 1847 - 1906 م. 1263 - 1324 هَ ق. ) ادیب وشاعربود و عبری و سریانی و فرانسوی می دانست و از نویسندگان طراز اول عصر خود بشمار می رفت. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 25 ). رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1927 شود.
یازجی. [ زِ ] ( اِخ ) خلیل بن ناصیف ( 1856-1889م ، 1273-1306 هَ. ق. ) شاعر و ادیب بود و دیوانش بانام «نسمات الاوراق » چاپ شده است. ( از اعلام زرکلی ج 1ص 299 ). رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ستون 1932 شود.
فرهنگ فارسی
نویسنده یازیجی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید