یارغو

لغت نامه دهخدا

یارغو. ( ترکی / مغولی ، اِ ) به ترکی مغولی مؤاخذه و پرسش گناه و تفتیش آن باشد. ( ازآنندراج ). یارغو و یرغو به معنی عدلیه و قانون و مدافعه مدعی و مدعی علیه است. ( حاشیه ص کج تاریخ جهانگشای ج 1 از قاموس پاوه دو کورتی ). از سیاق شواهدی که آورده شده معلوم میگردد که مجلس یارغو در دوران مغول متداول شده و نوعی محاکمه و یا استنطاق «بازپرسی » بوده است که با اصول اسلام وفق نمی داده است و گویا این نوع محاکمه «و مجلس یارغو» چنانکه از رساله ( نفثةالمصدور ) مستفاد و در سبک شناسی نقل شده است در عهد تیمور و اولادش موقوف شده بود زیرا می گوید: «دیوان یرغو که عیاذ باﷲ از مدتی مدید باز ظلمه در خاطر ملوک نشانده بودند و بلاد اسلام بدان ملوث بود به یمن عاطفت این پادشاه دین پرور در هیچ جا نام و نشان او نمانده است و هیچ آفریده یارای این نوع پرسیدن ندارد». ( ازنفثةالمصدور ج 1 ص 231 از سبک شناسی ج 3 ص 231 ) : چون به اردوی الغایف رسیدند امرای یرغو بنشستندو یارغو آغاز نهادند. ( جهانگشای جوینی ). تکمش او راحالیا به یارغو حاضر آورد. ( جهانگشای جوینی ). به حضرت پادشاه جهان رویم تا در یارغوی بزرگ استقصا و مبالغت و بحث و استکشاف آن به تقدیم رسانند. ( جهانگشای جوینی ). هر کس در مقام یارغو و بحث درمی آید سخن برو معکوس می کشد. ( جهانگشای جوینی ). ارغون در این سفر مدتی دراز دارد و بماند تا حقیقت وی و بطلان دعاوی دشمنان در یارغو گشت. ( جهانگشای جوینی ج 1 ص کج ). نه سخنی معقول می دانستند و نه منقول روایت می توانستند کرد هرکس می شد هر چند بیشتر آن سبب نظر پادشاه و امرا بود. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 234 ). چون چند ماه براین جمله بگذشت وهیچ گونه آخری پیدا نمی شد و امرا ملول شدند از یارغو، قاآن فرمود متعلقان جانبین را تا یکدیگر متمزج شدند. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 234 ). چون مدتی از مقام ایشان بگذشت قاآن فرمود تا جینقای و... و جمعی دیگر از امرای یارغو بتفحص احوال ایشان بنشستند و درآن مصلحت شروع نمودند جماعتی که با کورکوز بودند اصحاب رای و رویت و ارباب مال و نعمت ازملوک ملک نظام الدین اسفراین و با این جماعت مشاورت میکرد برآنچه تمامت را رای برآن قرار میگرفت اقدام می نمودند. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 233 ). چون این یارغوها به آخر کشید کورکوز در مصالح ملک شروع نمود. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 236 ). هر یک را پنجاه یرلیغ متضاد در دست چنانکه اگر به یارغوئی حاضر شدندی به ده روز صورت حال ایشان و کیفیت ستدن یرلیغ سال سال به فهم نرسیدی و چون مفهوم گشتی معلوم شدی که تمامت بی بنیاد و باطل است و بنا برتعصب نوشته اند. ( تاریخ غازانی ص 297 ). بدین حسن تدبیرهر سال به موجب مذکور ترتیب کرده میرسانیدند و یافته میشدند و جنگ و خصومت و یارغوی اوزان مندفع گشته وآنکه بیتکچیان بدان واسطه کشته میشدند این زمان محترم و موقراند. ( تاریخ غازانی ص 338 ). و به وقت یارغوی جمال دستجردانی این قضیه را از جمله گناهان او شمردند. ( تاریخ غازانی ص 108 ). هنگام یارغوی ایشان به امرا گفت که بعضی آنند که پنج سال تا بر قبح سیرت و سریرت ایشان واقفم و بتمام معلوم دارم و مصابرت نمودم و... ( تاریخ غازانی ص 178 ). عوانان و حکام که در این سالها خوگر شده اند که بر رعایا زیادتی کنند و اموال مکرر ستانند و هیچ با دیوان ندهند و هرسال در یارغوروند و رشوت داده به حکایتی چند به سربرند. ( تاریخ غازانی ص 252 ). پیش از این بواسطه ترتیب وجوه آش همواره مقالت بودی. و... و اکثر اوقات امرا به یارغوی ایشان مشغول بایستندی بود. ( تاریخ غازانی ص 326 ). و منازعت ایشان به جائی رسید که به شومی آن امرا با هم درمی افتادند و همواره یارغوی اوزان و گفت و گوی ایشان بودی. ( تاریخ غازانی ص 326 ). برتخت نشست و از کلیات یارغوها دل فارغ گردانیده. ( رشیدی ). او را به حضرت هلاکوخان فرستاد و در یارغو گناهکار گشت. ( رشیدی ). و بعد از یارغوهرسه را به یاسا رسانیدند. ( رشیدی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - عوارضی که برای رسیدگی بجرایم گرفته میشد (ایلخانان ) . ۲- سیاست . ۳- بازرسی مجلس محاکمه .

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) دعوا، منازعه .

فرهنگ عمید

۱. مؤاخذه، بازخواست.
۲. محاکمه.
۳. منازعه ، دعوا.

پیشنهاد کاربران

بپرس