یارستن


معنی انگلیسی:
to have the power or courage

لغت نامه دهخدا

یارستن. [ رِ / رَ ت َ ] ( مص ) توانستن. ( برهان ) ( سروری ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). طاقت داشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). توانا بودن در کاری. ( ازآنندراج ). یارا داشتن. دلیری کردن. جرأت کردن. جسارت کردن. یارایی داشتن. یارگی. توانایی :
ترا یارستن این کار دور است
نه اندک دور بل بسیار دوراست.
معروفی ( از سروری ).
بناپارسایی نگر نغنوی
نیارم نکو گفت اگر بشنوی.
ابوشکور.
که یارد شدن پیش او ( رستم ) رزمخواه
که از تف تیغش نگردد تباه.
فردوسی.
فرستاده گوید که من نزدشاه
نیارم شدن در میان سپاه.
فردوسی.
نپیچید کس سر ز فرمان او
نیارد گذشتن ز پیمان او.
فردوسی.
برآرد از این مرز بی ارز دود
هواگرد او را نیارد بسود.
فردوسی.
ز گردون گردان که یارد گذشت
خردمند گرد گذشته نگشت.
فردوسی.
بیاموزم این کودکان را همی
برون زین نیارم زدن خود دمی.
فردوسی.
که ما پیش دو نامور شهریار
چه یاریم گفتن که آید بکار.
فردوسی.
که یارد شدن نزد آن ارجمند
رهاند مر آن بیگنه را ز بند.
فردوسی.
بترسید وز شاه زنهار خواست
که این خواب گفتن نیاریم راست.
فردوسی.
نیارست آمد کسی پیش جنگ
دلاور همی کرد برجا درنگ.
فردوسی.
دگر کس نیارست گفتن بدوی
که این کار خود چیست وین رنگ و بوی.
فردوسی.
چو دیدم که اندر جهان کس نبود
که یارد همی دست یارست سود.
فردوسی.
بدو شاه چون خشم وتیزی نمود
نیارست آنگه سخن برفزود.
فردوسی.
که گویند از ایران سواری نبود
که یارست با شیده رزم آزمود.
فردوسی.
چنان چون تو گفتی همی پیش شاه
که یارد بُدن پهلوان سپاه.
فردوسی.
از آن انجمن کس ندارم به مرد
کجا جُست یارند با من نبرد.
فردوسی.
از آن پس که چون آب گردد برنگ
کجا کرد یارد برو کار زنگ.
فردوسی ( شاهنامه ج 6 ص 1609 ).
جهاندار چون گشت باداد جفت
زمانه پی او نیارد نهفت.
فردوسی.
سه روز اندر آن کار شد روزگاربیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

توانستن، یارایی داشتن، ازعهده بر آمدن
( مصدر ) ۱- توانستن نیرو داشتن . ۲- جرات کردن .

فرهنگ معین

(ر تَ ) (مص ل . ) توانستن ، توانایی داشتن ، از عهده برآمدن .

فرهنگ عمید

از عهده برآمدن، توانستن، یارایی داشتن: خرد را و جان را که داند ستود؟ / وگر من ستایم که یارد شنود؟ (فردوسی: ۱/۵ ).

جدول کلمات

توانستن

پیشنهاد کاربران

شهنشه نیارست کردن حدیث
که بر وی چه آمد ز خبث خبیث
نمیدانست
یارستن : توانایی و جرأت داشتن و جسارت داشتن است
نیارستن : جرأت نکردن و جسارت نداشتن است
همه موبَدان، سرفِکنده ، نِگون
چرا؟ کَس نیارِست گفتن، نه چون
فردوسی : داستان جمشید
جمشید ، بعد از همتایی کردن با ایزد ، چُنین گفت ، و ضحاک پسر مَرداس، بر او چیره گشت و جمشید را با اره به دو نیم کرد؛ ایرانیان هَزار سال زیر ستم ضحاک قرار گرفتند
...
[مشاهده متن کامل]


یارستن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی یارستن می نویسد : ( ( یارستن در معنی توانستن و جرأت کردن است. ریشه ی این فعل: یار، ریختی است از ایار ayār در پهلوی به معنی یاری و کمک. اَیارستن یا ایارتن ayāritān، در این زبان، در معنی یاری رسانیدن و جرأت کردن به کار می رفته است. . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

خرد را و جان را که داند ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 185 )

بپرس