پرستشگهی بود تا بود جای [ بیت الحرام ]
بدو اندرون یادکرد خدای.
فردوسی.
همه دیده پرخون ورخساره زردزبان از سیاوش پر از یاد کرد.
فردوسی.
ورا هیربد بود هشتاد مردزبانشان ز یزدان پر ازیاد کرد.
فردوسی ( شاهنامه ج 3 ص 1369 ).
دو چشمش پر از خون و دل پر ز دردزبانش ز خویشان پر از یاد کرد.
فردوسی.
به یاد کردش بتوان ز دود از دل غم به مصقله بتوان برد از آینه زنگار.
فرخی.
در زیر هرنهالی از آن مجلسی کنیم بر یادکرد خواجه و بردیدن بهار.
فرخی.
باد و من هر دو سوی میمند بنهادیم روی و آفرین و یاد کرد خواجه هر یک بر زبان.
فرخی.
تا این کتاب به یاد کرد او علیه السلام عزیز گردد. ( تاریخ سیستان ). و چون از یاد کرد این مذاهب فارغ شدیم مذاهب فلاسفه را شرح دهیم. ( بیان الادیان ). و مونس آنم که به یاد کرد من انس گیرد. غزالی ( کیمیای سعادت ).نکرد یارد هجر تو بر تنم بیداد
که یادکرد شهنشاه دادگر دارد.
مسعودسعد.
کار نادان کوته اندیش است یاد کرد کسی که در پیش است.
سنایی.
دارد از یاد کرد منت عاراینت نیکی کن فرامش کار.
سنایی.
از فخر دین خال به نیکیت یاد کرداز بهر آنکه ماندی ازو نیک یادگار.
سوزنی.
از یاد کرد نام تو کام سخنوران چون نکهت مسیح معطر نکوتر است.
خاقانی.
دل یاد کرد یار فراموش کی کنددر خون نشستن من از این یادکرد خاست.
خاقانی.
دردا که دل نماند و بر او نام درد ماندوز یار یادگار دلم یاد کرد ماند.
خاقانی.
سکندر بلرزید از آن یاد کردچو برگ خزان لرزد از باد سرد.
نظامی.
و گفت چندان یادش کردم که جمله خلایق یادش کردند تا به جائی که یاد کرد من یاد کرد او شد پس شناخت او تاختن آورد ومرا نیست کرد. ( تذکرةالاولیاء عطار ). || ( اِ مرکب ) ذکران. روز. عید و عزای دینی یهود و نصاری یا اهل کتاب .