یادداشت
/yAddASt/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- یادداشت پرداخت ؛ رسید پرداخت ؛ یادداشتی است که در هنگام پرداخت پولی از طرف بانک برای مشتری فرستاده شود. ( فرهنگستان ).
|| دفتر که برای ثبت تعلیقه هاست. دفتر یا اوراقی بهم بسته نوشتن موضوعات فوری و لازم را. || عریضه و هر نوشته ای که برای یادآوری داده شود.( آنندراج ). || در تداول امور سیاسی نامه ٔگله آمیزی است که وزارت خارجه دولتی بعنوان دولت دیگر می فرستد و در آن از مسائل مربوط به نقض عهد و مودت نامه یا اقدامات مخالف روابط دوستانه و غیره گفتگوو شکایت می کند . || یکی از اصول هشتگانه فرقه نقشبندیه و آن عبارت است از دوام آگاهی به حق بر سبیل ذوق. و بعضی گفته اند حضور بی غیبت است و برخی گفته اند مشاهده ( = استیلاء شهود حق بر دل ) بتوسط حسب ذاتی عبارت از حصول یادداشت است. ( از رشحات عین الحیات ).
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) دسته کاغذ که اوراق آن از ته بیکدیگر چسبیده بود و مطالبی را در آن نویسند تا فراموش نشود. ۲- آنچه از وقایع و حوادث روزانه یا نکات بر ورقه ای یا دفتری نویسند که هنگام لزوم بدان رجوع کنند.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ورق کاغذ یا دفترچه ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود.
۳. نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی.
* یادداشت برداشتن: (مصدر لازم ) = * یادداشت کردن
* یادداشت کردن: (مصدر متعدی ) موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن.
* یادداشت نمودن: (مصدر متعدی ) = * یادداشت کردن
جدول کلمات
مترادف ها
یادداشت، تبصره، نت، یادداشت ها، نوت موسیقی، کلید پیانو، اهنگ صدا
نشانه، یاداوری، یادداشت، یادبود، خاطره
تاریخچه، یادداشت، سابقه، بایگانی، مدرک، ضبط، نوشته، ثبت، پیشینه، صورت جلسه، صفحه گرامافون، رکورد، صورت مذاکرات، حد نصاب مسابقه
تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال
حاشیه نویسی، تفسیر، یادداشت
توجه، حاشیه نویسی، یادداشت، ثبت، نشان گذاری، نمادسازی، بخاطر سپاری
یادداشت، تذکاریه، نامه غیر رسمی
یادداشت، تذکاریه، نامه غیر رسمی
یادداشت، دم، مسوده، پیش نویس، لحظه، ان، دقیقه، گزارش وقایع
یادداشت، کودک، بچه، دخترک، توله حیوانات
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تذکرە
خاطره . . . . . حفظ . . . نت . . یاد . . . یادبود . . . . . .
یادداشت تحلیلی یک فرد یا مقام
opinion note
نوشتن برای در حافظه ماندن
نت