گرازه سر تخمه گیوگان
بیامد بدان کار بسته میان.
فردوسی.
هشیوار و از تخمه گیوگان که بر درد و سختی نباشد ژگان.
فردوسی.
گرازه سر تخمه گیوگان پس ِ او همی رفت با ویژگان.
فردوسی.
گیوگان. [ وْ ] ( اِخ ) نام یکی از پهلوانان ایران است که پسر او گرازه نام داشت. ( فرهنگ جهانگیری ). نام پهلوانی است ایرانی. ( برهان قاطع ). نام یکی از پهلوانان ایران که پسر او گرازه نام داشت. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اما گفته فرهنگ نویسان ظاهراً اساسی ندارد و گیوگان نام خاندان است و گویا این معنی نادرست را از شعر ذیل فردوسی استنباط کرده باشند:
گرازه سر تخمه گیوگان
که بر درد و سختی نباشد ژکان.
فردوسی.