تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش
از روی این و آن به ملامت خجل شوم.
شفایی ( از آنندراج ).
مؤلف چراغ هدایت نویسد که این ترکیب از روی قیاس است و اصلی ندارد. || آنکه بر زیره چرمی و یا لته ای پاافزار معروف به گیوه رویه بافته از ریسمان پنبه ای کشد و آن را به صورت پاافزار درآورد. || گیوه دوز. شخصی که گیوه که نوعی است از کفش سازد. ( چراغ هدایت ).- امثال :
تاجران دویدند گیوه کشها هم به دنبالشان . و چون ذوقی اردستانی سابق گیوه کشی کردی ، شفایی در هجو او گوید:
تا کی ز دست بینیت ای غول گیوه کش
از روی این وآن به ملامت خجل شوم.
( چراغ هدایت ).
این بیت را شاهد معنی کفشدار نیز آورده اند. تمیز اینکه شاهد کدام معنی است دشوار است. || شخصی که کفش دزدد. ( بهار عجم ). چه کش رفتن در اصطلاح عامه معنی دزدیدن نیز دارد. دزد کفش. دزد گیوه.