تلفظ ریشه ای واژه اوستائی گیومرت به زبان فارسی ماقبل اوستای نوشتاری یعنی در اعصار اوستای شفاهی به شکل 《 کَی او مرز 》 بوده . اولین سوال تکاملی به این معنا که انسان روی کره زمین کَی یعنی در چه زمانی پا به عرصه وجود گذاشته و یا مرز زمانی پیدایش وی بسوی گذشته کیَ و از لحاظ مکانی کجاست ؟ این واژه یا جمله کوتاه که در اصل و ریشه یک سوال علمی و تکاملی بوده ، در اعصار بعدی به یک نام تبدیل شده به شکل کیومرث. شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که اوستای شفاهی که به زبان فارسی بوده توسط بیگانگان بی نام و نشان به زبان و خط اوستائی نوشته شده و آنهم نه با نیت پاک بلکه با هدف تخریب محتوای حکمت اصیل اشراقی و دانش رمزی و پراکنده نمودن زبان فارسی فرا باستانی. دو کانون اصلی حکمت اصیل اشراقی و دانش رمزی بطور فشرده و کوتاه به شرح زیر بوده و می باشند:
... [مشاهده متن کامل]
الف - واژه رمزی دهّر ( ده هر ؛ ده ره ) در میدان های خود شناسی و انسان شناسی ( منجمله وجود شناسی ) .
ب - پیام هفت سین در میدان گیتی یا کیهان و یا جهان شناسی به معنای هفت سامان یا نظام کلی کیهانی یا جهانی که انسان در آنها دارای هفت عشق و زندگی مختلف می باشد. در این زمینه لازم به اشاره می دانم که یک واژه و یک عبارت اوستائی به شکل های خویدوده و آژی ده اکه، به زبان قوم ماد به معنای زیر بوده اند:
الف - خویدوده در میدان های خود شناسی و انسان شناسی خطاب به خود و شنونده به معنای 《 خود تو ده تائی هستی 》 بوده و آژی ده اکه به معنای زندگانی های دهگانه آسمانی . ترجمه و تفسیر این واژه و عبارت به شکل های ازدواج با محارم و اژدها و ضحاک، بنیادی ترین گمراهه روی در ترجمه و تفسیر محسوب می شوند. از دیدگاه فردی من، پیام آسمانی هفت سین و واژه دهّر از طرف خدا به باطن و دل و سر خردمندان گمنام در سر زمین ایران ابلاغ گردیده و آنهم از راه القا و الهام درونی و نه در قالب وحی های کذایی به گوش سر انبیاء و اولیاء ادیان ابراهیمی.
کیومرث یا گَیومَرْث ( به اوستایی: 𐬔𐬀𐬌𐬌𐬊 𐬨𐬆𐬭𐬆𐬙𐬀𐬥 ت. ت. 'گَیومَرَتَنْ'؛ به پارسی میانه: 𐭪𐭣𐭬𐭫𐭲 ت. ت. 'گَیومَرْتْ' ) ، نام نخستین نمونهٔ انسان در جهانشناسی مزدیسنا؛ نخستین پادشاه ایران و نخستین پادشاه پیشدادی در اسطوره شناسی ایرانی است، که برپایهٔ شاهنامهٔ فردوسی سی سال پادشاهی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
برخی از پژوهشگران کیومرث را با آدم، نخستین انسان در جهانشناسی دین های ابراهیمی یکسان می دانند.
ریشه شناسی نام
کیومرث در زبان اوستایی از دو جز �گَیو� ( گیا، به معنی زندگانی ) و �مَرَتَن� ( به معنای میرنده یا فناپذیر ) تشکیل یافته است.
کیومرث در تاریخ نگاری ها و داستان های ایرانی و گیومرث یا جیومرت تاریخ نگاری های اسلامی و گیومرد یا کیومرث یا گیوک مرت پهلوی همگی از واژه اوستایی �گیه مرتَ� ریشه گرفته است. بخش �گیه� به معنی جان و بخش �مرت� در معنای مُردن است. مرت یعنی درگذشتنی، میرا و فانی و بدین سان �گیه مرت� به معنای �زندگانی میرا� یا �حیات فانی� است. به سخن دیگر انسان و آدمی چون سرانجام آن فنا و زوال است، زنده میراست.
کیومرث بر یک مفهوم مجرد شخصیت یافته ای دلالت دارد که معنی آن �زندگی میرا�، زندگی انسانی است. به نظر می رسد که تمایل به شخصیت دادن به مفاهیم مجرد در دورهٔ نوآوری زرتشت، تحول یافته است. درست است که مفهومی چون رته ( rta ) �نظم قانونی و مقدس� در دورهٔ هندوایرانی نقشی داشته است، ولی احتمالاً آن زمان از این مفهوم یک �خدای مستقل� تصور نمی شده است.
در اوستا
از پس از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات پارسی دیده نمی شود. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید.
جهاندار شاه اخستان کز طبیعت کیومرث طهمورث امکان نماید
گویا در یکی از نسکهای مفقود اوستای ساسانی به نام چهرداد، سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمده است. کیومرث در اوستا با صفت نخست اندیش آمده است زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.
در فروردین یشت بند ۸۷ نیز آمده که: فروَهر کیومرث را می ستاییم که نخستین کسی است که به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داده و کسی است که اهورا مزدا از او خاندان های کشورهای آریایی و نژاد کشورهای آریایی را آفریده است. �
یک اندیشهٔ اساطیری قدیمی در بخشی از دینکرد آمده است که در آن آیین ازدواج میان نزدیکان ( خویدوس ) توصیه و توجیه شده است. به عنوان نخستین نمونهٔ خویدوس، پیوند مقدس میان اورمزد ( خدای آسمان ) و دخترش سپندارمذ ( زمین ) برشمرده شده است. از این پیوند است که کیومرث زاده شد.
نطفهٔ کیومرث چهل سال بر زمین باقی ماند. بن ملتهای آسیای مقدم عدد چهل اصطلاح سنتی برای عدد بزرگ نامعین است: یهودیان چهل سال در بیابان راه می روند، در داستان های هزار و یک شب و دیگر داستان های شرقی غالباً سخن از دورهٔ محتوم چهل روزه در میان است. بنا بر نظر یرمیاس باید اصل این کاربرد نمادی ( سمبلیک ) عدد چهل را که همچون دیگر بن مایه های ( موتیفهای ) حاصله از مشاهدات نجومی، از اصل بابلی ناشی شده، در عدد �خوشهٔ پروین� ( ثریا ) جستجو کرد. ویندیشمان این سؤال را مطرح کرده است که چرا باید نطفهٔ کیومرث قبل از این که نخستین زوج بشری از آن به وجود آید، درست چهل سال در زمین باقی بماند، و توجیه آن را در افسانهٔ ور جم می یابد که بر طبق آن �هر چهل سال یک بار از هر زوج انسانی، دو انسان یعنی یک زوج، زن و مرد، یه دنیا می آیند. � ( وندیداد ۲ بند 41 ) .
در بندهشن
کیومرث، نخستین بشر را، اهورامزدا آفرید، کیومرث به مدت سی سال تنها در کوهساران به سر برد، در هنگام مرگ از او نطفه ای خارج شد و به وسیله اشعه خورشید تصفیه شد و در خاک محفوظ بماند، پس از چهل سال از آن نطفه، گیاهی به شکل دو ساقه ریواس بهم پیچیده در مهرماه و مهر روز ( جشن مهرگان ) از زمین بروییدند پس از آن از شکل گیاهی به صورت انسانی تبدیل شدند که در قامت و چهره شبیه هم بودند ( مشی و مشیانه ) یکی نر موسوم به مشی و دیگری ماده موسوم به مشیانه پس از پنجاه سال آن دو با هم ازدواج کردند و بعد از نه ماه از آن ها یک جفت نر و ماده پدید آمد از این یک جفت هفت جفت پسر و دختر متولد شد یکی از ان هفت جفت موسوم بود به سیامک و زنش نساک از سیامک و نساک یک جفت متولد شدند به نام های فرواک و زنش فراواکیین از آنان پانزده جفت پدید آمد که کلیه نژادهای همه کشورها از پشت آنان است که یکی از ان پانزده جفت هوشنگ و زنش گوزنگ نام داشتند ایرانیان از پشت آنان می باشند.
در ادبیات پهلوی
کیومرث در ادبیات پهلوی آمده است که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم ( ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش ) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سه هزار سال پس از خلقت بی حرکت بود و وظایف دینی انجام نمی داد ولی به آن می اندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سی سال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یک سوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمده است: �مشی و مشیانه�، �مشیگ و مشیانگ�، �مرد و مردانه� و … تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند. هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستین انسان بودن کیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شده است. برای نمونه در دینکرد به او لقب �گرشاه�* به معنی شاه کوهستان داده شده است.
مهری از زمان ساسانیان موجود است که کیومرث را نشان می دهد که پاها و بدن پشمالو و چهره ای میان انسان و حیوان دارد و حیوانات در کنار او هستند.
در شاهنامه
کیومرث یا گَیومرت نخستین پادشاه کشور ایران در شاهنامه است که سی سال پادشاهی نمود. فردوسی چنین بیان می کند که او در کمال و بزرگی دیهیم بر سر گذاشت ولی از دوران او آگاهی در دست نیست. زمان کیومرث مانند زمانی نیست که پسر از پدر یاد نماید یا احوالات و خاطرات پدر را بتواند مو بمو بازگو نماید، آنچه بود کیومرث انسانی بود برتر از دیگران در اخلاق و مردمانگی.
در شاهنامه دربارهٔ کیومرث این گونه آمده که او نخستین کسی بود آیین تاج و تخت را آورد. پادشاهی گیومرت ( کیومرث ) از روز نوروز که جهان پر از فرّ و آیین و آب است آغاز می گردد. دشت و دمن پر از سبزه و گیاه، آفتاب گرمابخش و درخشان، چنین روزی است که کیومرث تاج شاهی به سر برنهاد:
سَخُن گویْ دهقان چه گوید نَخُست که نامی بزرگی به گیتی که جُست
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟ ندارد کس آن روزگاران به یاد
مگر کز پدر یاد دارد پُسر بگوید ترا یَک به یَک در به در
که نام بزرگی که آورد پیش کرا بود از آن برتران مایه بیش
پژوهندهٔ نامهٔ باستان که از پهلَوانان زند داستان
چُنین گفت کآیین تخت و کلاه گَیومرت آورد و او بود شاه
چو آمد به برج حمل آفتاب جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید ازآن سان ز برج بره که گیتی جُوان گشت ازآن یکسره
گَیومرت شد بر جهان کدخدای نَخُستین به کوه اندرون ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد ز کوه پلنگینه پوشید خود با گروه
ازو اندر آمد همی پرورش که پوشیدنی نو بُد و نو خورش
به گیتی درون سال سی شاه بود به خوبی چو خورشید بر گاه بود
همی تافت زو فر شاهنشهی چو ماه دو هفته ز سرو سهی
دد و دام و هر جانْور کَش بدید ز گیتی به نزدیک او آرمید
دوتاهی شدندی برِ تخت او از آن بر شده فره و بخت او
به رسم نماز آمدندیش پیش وزان جایگه برگرفتند
آنچنان که برمی آید جایگاه نخست شان در دل کوه بوده شاید بتوان گفت از کوهستان نشینان بوده است. جامه و تن پوش های گیومرت و گروه اش نیز جامه های بافته شده نبود پس هنوز به هنر پارچه بافی آشنایی نداشتند از پوست جانوران رام یا ددان مانند پلنگ پوششی برای خویش فراهم می نمودند. اینک از فرهنگ دوره مزبور در ایران اشیاء و آثاری توسط باستانشناسان کشف گردیده است.
جامعه و فرهنگ دوران کیومرث
جامعه ای که ایرانیان در زمان کیومرث داشتند هنوز دوران اولیه بشر متمدن و یکجانشین را سپری می نمود و نیاز به ارتقاء همه جانبه داشت. بدین سبب کیومرث در پیشرفت فرهنگ و تمدن ایرانیان نقش بسزایی ایفا نموده و پدر تاج دار ایرانیان کهن بوده است. شاهنامه او را بانی و ترویج دهندهٔ انواع پوشیدنی، خوردنی، آموزش و پرورش معرفی می کند به عبارتی ایرانیان برخی فنون را در رشتن و بافتن از پشم جانوران را مدیون وی هستند.
در کنار ارائه و آموزش انواع هنرها، از چهره و سیمای پادشاه عادل فرّ شاهنشاهی متبلور می شد و روز بروز کدخدایی او بر مردمش شیرین تر و مقبول تر می گشت. دد و دام نیز مطیع فرمان او گشتند و همه حیوانات اهلی و وحشی در کنار کیومرث آرام گرفتند یا در قلمروی او احساس خطر نمی کردند. حکیم طوس فردوسی خبر می هد که همه در مقابل تخت او دوتا شده عرض ادب بجا می آوردند حتی حیوانات نیز از این قاعده مستثنا نبودند در برابر کدخدا کرنش می نمودند.
دوتا می شدندی بر تخت او از آن بر شده فرّه و بخت او
به رسم نماز آمدندیش پیش وزو بر گرفتند آیین خویش
بدین منوال کیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شده است که سی سال کدخدایی جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند نوشتارهای پهلوی به کوه نشینی کیومرث اشاره شده است. به علاوه او کسی است که پلنگینه[۱۶] بر تن می کند و کشاورزی هم در زمان او آغاز می شود. کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن یعنی خزروان دیو ( در زمان حیات کیومرث ) کشته می شود. کیومرث از این ماجرا غمگین می شود و هوشنگ پسر سیامک را با لشکری به جنگ دیو می فرستد و پس از گرفتن انتقام سیامک، روزگار کیومرث نیز به سر می رسد.
زمامداری کیومرث بدوران بسیار کهن مربوط است، به استناد متون پیش از کشف آهن توسط ایرانیان. تمدن های متقدم در این موضوع، یعنی احتمال دست یابی به عنصر استراتژیک آهن یحتمل تمدن های مصر باستان و میان رودان بودند. دوران کدخدایی کیومرث پیش از کشف آهن بود و ایرانیان فن استخراج آهن را در زمان هوشنگ یادگرفتند که البته دست یابی به آهن مستلزم کشف و حفظ آتش بود که این مهم در زمان هوشنگ محقق شد:
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون کزان سنگ خارا کشیدش برون
از کیومرث فقط یک پسر بجا ماند که همانند پدر هم با ذکاوت بود و هم خوب چهر که کیومرث طاقت دوری از او را نداشت. سیادت کیومرث بی هیچ پیشامد ناگواری سال های سپری شد و حکومت او هر روز بیش از پیش فروزنده تر می شد کسی هم با او دشمنی نداشت مگر یک نفر آن هم اهریمن بدسگال. اقبال و درخشش فرّهٔ ایزدی کیومرث، رشک و حسد اهریمن را به غلیان آورد و سراپای وجودش از کین کیومرث لبریز شد آنگاه نسبت به استمرار دولت کیومرث بحث ها و جدل ها براه انداخت تا عاقبت مسبب فنای دولت او گردد. اهریمن زان پس فرزند خویش را که پهلوانی گرگ سیرت بود، برانگیخت و او را مهیای جنگ با کیومرث نمود. تدارک دیو سیاه پسر اهریمن سپهسالار کشور دیوان در حمله به کشور کیومرث، توسط سروش ها یک بیک به سمع سیامک رسید و سیامک از اقدام اهریمن و پسرش به خشم آمد و با سپاه اندکی که داشت بر دیوان تاخت. کیومرث از وقایع آگاه نشد حتّی خبر نداشت که فرزندش به جدال دیوان رفته است. در چنین اوضاع مشوّشی بود که بار دوّم سروشی خجسته بسان پریان خبر آورد که دیو ستمگر سیامک را هلاک نموده است. شاهزاده سیامک هنگام عزیمت به جنگ، چرمینهٔ پلنگی به تن کرد و با سپاهی اندک رهسپار نبرد شد. شاهنامه یادآور می شود که در زمان مزبور هنوز جوشن و لباس رزم وجود نداشت یا ایرانیان هنوز موفق به تهیه آن و سایر آلات حرب نشده بودند، حتی آیین جنگ و خون ریزی برای ایرانیان مفهومی نداشت.
کیومرث از خبر قتل سیامک برسر و سینه زنان از تخت فرود آمد با دیده هایش اشکبار و موی های چنگ انداخته به عزا نشست. از نشر خبر ناله و خروش لشکریان به آسمان برخاست، همه با جامه های پیروزه رنگ و رخانی زرد رنگ به سوگ نشستند. حتی دد و دام نیز بر درگاه صف کشیدند. از ابیات فوق چنین متصوّر است که همه بجانب کوهستان رهسپار شدند، احتمالاً به سبب شکست غیره منتظره سیامک ایرانیان موطن خویش را رها نموده به کوچ اجباری دست زدند. خطر حمله دیوان قریب الوقوع بوده و ارتش کیومرث توان مقابله با آن ها را نداشت. ایرانیان چند سالی در کوهستان به سوگ نشستند و عزای سیامک را پاس داشتند که دوباره از جانب خداوند فرشته ای ( سروش ) بر کیومرث نازل شد پس از درود بر ایشان او را بشارت به توقف عزا و ترغیب جنگ با دیوان را داد. این احوالات کیومرث مبیّن آن است که وی از اولیاء بوده و مراودهٔ فرشتگان با او دلیل بر شخصیت دینی و مذهبی وی است. اصولاً فرشتگان جز پیامبران بر کسی نزول نکرده اند.
نشستند سالی چنین سوگوار پیام آمد از داور کردگار
درود آوریدش خجسته سروش کزین بیش مخروش و باز آر هوش
سپه ساز و برکش به فرمان من برآور یکی گرد از آن انجمن
در بیت آخر خداوند فرمان می دهد و کیومرث فرمان او را اطاعت می نماید. مدت کوهستان نشینی کیومرث با قومش را شاهنامه ذکر نمی کند ولی جریانی مشابه ماجرای شعب ابی طالب برای پیامبر اسلام بوده یعنی یک نوع تحریم و محاصره یا عدم دسترسی به امکانات معیشتی بود. پادشاه کیانیان پس از نزول وحی دست ها را بطرف آسمان بلند کرده نفرین بر بدگمان می کند، نام آفریدگار را بر زبان جاری ساخته آنگاه چشمانش را از اشک پاک نموده به عزا پایان می خشد تا به کین سیامک برخیزد، شب و روز آرامش و آسایش را بر خویش حرام می کند تا آیین مزدیسنا را احیا و آیین خروزان دیو را از روی زمین محو نماید؛ و اینچنین است که رسالت هر دو شخصیت زرتشت و کیومرث مترداف هم هستند.
در واژه نامه دهخدا
در واژه نامه دهخدا زیر واژه گیومرت آمده است:در شاهنامه نخستین پادشاه جهان گیومرث شمرده شده و در تواریخی که براین روایت یا مآخذ آن مبتنی است نیز گیومرث اولین شاه دانسته شده است و تنها بعضی از مورخان که از مآخذ پهلوی استفاده کرده اند او را نخستین بشر دانسته اند و در روایات مذهبی نیز او نخستین فرد بشر است. … آنچه از اوستا بر می آید او نخستین بشر و نخستین کسی بوده که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد، ولی از میان پادشاهان داستانی ایرانی، گیومرث را باید در درجه دوم و سوم عظمت قرار داد زیرا هیچگاه به شهرت و عظمت پادشاهانی مانند جمشید و فریدون نرسیده و در آثار مورخان اسلامی مانند حمزه و طبری و مسعودی و بلعمی و بیرونی و صاحب مجمل و امثال ایشان نام کیومرث یا کهومرث با لقب کل شاه و کرشاه و کوشاه و گل شاه آمده است و در باب احوال وی در کتب اسلامی تقریباً همان روایات کتب پهلوی با زیادت و نقصان و برخی تغییرات مذکور افتاده و بعضی عناصر اسلامی نیز در آن ها راه جسته است. اما در مآخذ شاهنامه از این همه روایات جز شرح سلطنت کوتاهی از گیومرث و جنگ او با دیوان و کشته شدن سیامک فرزند او چیزی نبودفردوسی توسی
نخستین خدیوی که کشور گشود سر پادشاهان کیومرث بود
دهخدا همچنین کیومرث [ک َ م َ] را نام نخستین پادشاه جهان دانسته است. در مفاتیح العلوم نیز یادکرد شده که کیومرث نام نخستین انسان در نزد مجوس ( ایرانیان ) است. دهخدا کیومرث را نخستین پادشاه پیشدادیان معرفی کرد و لقب او را گِلشاه دانسته استدر کتاب مجمل التواریخ آمده است:
پارسیان از کتاب آبستا که زردشت آورده است شریعت ایشان را چنین گویند که از گاه کیومرث پدر مردم، یعنی آدم، تا آخر یزدگرد شهریار چهارهزار و صد و هشتاد و دو سال و ده ماه و نوزده روز بوده است. و از گاه کیومرث تا این وقت ( پادشاهی هوشنگ ) دویست و نود و چهار سال و هشت ماه گذشته بود، و بدین سخن آن می خواهد که کیومرث آدم بوده است نزد ایشان.
دیدگاه ها در مورد گیومرث
مهرداد بهار ( پژ ص ۴۹ ) اظهار داشته است که اسطورهٔ گیومرث اسطوره ای نوتر است و به پس از کشف فلزات بازمی گردد و در اسطورهٔ کهن تر ( مربوط به اقوام هندوایرانی ) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان به شمار می آمدند.
محمدبن جریر طبری دربارهٔ کیومرث و جانشینانش می نویسد: مردمان را اختلاف هست به گاه کیومرث اندر، و هر کسی چیزی همی گویند گروهان عجم گویند که او آن است که آدمش خوانند و خلق از اوست. همچنین نقل می کنند که کیومرث پسری داشت به نام مشی؛ و مشی با خواهرش مشیانه ( مشیان ) ازدواج کرد و مشیانه برای او فرزندانی آورد، یعنی سیامک پسر مشی، و سیامی دختر مشی؛ و سیامک پسر مشی پسر کیومرث دارای فرزندانی به نام افرواک، دیس، براسب، اجرب و اوراش و دخترانی به نام های افری، دذی، بری و اوراشی شد.
بیرونی در آثار الباقیه چنین می آورد: اما ایرانیان و عامهٔ مجوس کاملاً منکر طوفان اند و برآنند که پادشاهی در میان ایشان از گیومرث گلشاه که به نظر آنان نخستین انسان است، پیوسته وجود داشته است. [بیرونی پس از نقل عقاید گوناگون دربارهٔ طوفان نتیجه گیری می کند که:] و این قبیل آشفتگیها در حکایات شنونده را به شک می اندازد و او را به تصدیق آنچه در برخی کتب است وامی دارد که گیومرث انسان اولین نبوده، بلکه او کامر[=جامر] پسر یافث پسر نوح است؛ و گیومرث سروری سالخورده بود که در کوه دنباوند ( =دماموند ) مستقر شد و آنجا را به تصرف خود درآورد تا آنکه کم کم کارش بالا گرفت، و مردم ( در آن زمان ) در حالتی همانند دوران نخستین و آغاز پیدایش بودند، بعد او و بعضی از فرزندان او بر اقالیم فرمانروا شدند. گیومرث در آخر راه ستم پیش گرفت و نام خود را آدم نهاد و گفت هر کس که مرا به نامی جز این بخواند، گردنش می زنم؛ و بعضی ایرانیان می گویند که او امیم پسر لاود پسر ارم پسر سام پسر نوح بوده است. این مطلب که قدرت شاهی بنیان نهاده شد تا بر بی نظمی و بی عدالتی و ستمی که میان آدمیان حکمفرما بود، لگامی باشد، روایتی است از بیرونی که از کتاب مردی به نام سعید بن محمد ذُهلی استخراج کرده است. این روایت که در آن گیومرث �پیشداد� خوانده شده، همچنین آمیزهٔ خاصی از افسانهٔ ایرانی نخستین زوج و افسانهٔ کتاب مقدس در مورد باغ عدن را دربردارد. حمدالله مستوفی می نویسد: سه روایت در مورد کیومرث وجود دارد که اولی او را حضرت آدم علیه السلام می داند و عقیده دوم آنست که کیومرث بین شیث و نوح می زیسته و عقیده دیگر آنست که کیومرث فرزند ولاد بن امیم بن ارم بن ارفخشد بن سام بن نوح بود.
شهرستانی در کتاب الملل و النحل چنین می آورد: کیومرثیه کسانی هستند که به تقدم کیومرث اعتقاد دارند. اینان به دو اصل قائلند: یزدان و اهرمن، و می گویند که یزدان ازلی قدیم است، و اهرمن محدث و مخلوق است؛ و می گویند که سبب آفرینش اهرمن این بوده است که یزدان در دل خود اندیشید که: �اگر منازعی داشتم چگونه می توانست باشد؟� و این اندیشه بد و با طبیعت نور ناسازگار بود، و از آن تاریکی به وجود آمد، و اهرمن نامیده شد. طبع او شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و زیان رسانی بود. او بر نور خروج کرد، و با طبیعت و گفتار خود با آن به مخالفت برخاست. ستیز میان لشکر نور و تاریکی درگرفت. بعد فرشتگان به میانجیگری برخاستند و مصالحه ای برقرار کردند مبنی بر این که جهان فروردین در مدت هفت هزار سال از آن اهرمن باشد، و پس از آن او جهان را رها کند و به نور واگذارد؛ و کسانی را که پیش از این صلح در جهان بودند، از میان برد و تباه کرد. بعد مردی به نام گیومرث و حیوانی به نام گاو پیدا شد. اهرمن هردو را کشت. از جایی که این مرد افتاد شاخه ای از ریباس [ریواس] رویید، و از ریشهٔ ریباس مردی به نام میشی و زنی به نام میشانه بیرون آمدند، و این دو پدر و مادر بشر بودند؛ و از جایی که گاو افتاده بود، چهرپایان و دیگر حیوانات روییدند. آنان [زردشتیان] برآنند که پیامبرانی و شاهانی دارند که نخستین آنان گیومرث بود، و او نخستین کسی بود که بر زمین فرمانروایی کرد، و در اصطخر اقامت داشت. بعد از او هوشنگ پسر فرواک بود. مسعودی در مروج الذهب می نویسد: گویند که گیومرث نخستین کسی بود که فرمود تا هنگام خوراک خاموشی گزینند تا طبیعت سهم خود را بگیرد و تن را با غذای که بدان می رسد اصلاح کند و جان آرام گیرد و هریک از اعضاء در کار دریافت صافی غذا تدبیری برای تندرستی تن کند و آنچه به کبد و دیگر اعضاء گیرندهٔ غذا می رسد مناسب و شایستهٔ اصلاح آن باشد. در ادامه چنین می آورد که بعضی پنداشته اند که عمر وی هزار سال بود و کمتر از این نیز گفته اند؛ و مجوسان را دربارهٔ گیومرث بحثی دراز است از جمله این که مبدأ پیدایش نسل بود؛ و او و زنش که مشیه و مشیانه ( شابه و منشابه ) هستند مانند گیاهان به صورت گیاه ریواس روییدند، و امثال این سخن که تذکار آن ناپسند است، و حکایتی که با ابلیس داشت و او را بکشت. گیومرث به اصطخر فارس اقامت داشت و پادشاهیش چهل سال و به قولی کمتر از این بود.
در فصل سوم کتاب اول ( حمزه ج ) از موبد بهرام پس مردانشاه، مورخی که بیش از بیست نسخه از خداینامه را با هم مقایسه کرده، نقل می کند که: نخستین انسان گیومرث گلشاه ( شاه گل ) سی سال فرمانروایی کرد. پسر و دختری از او ماند: مشی مشیانه که هفتاد سال با بدون داشتن فرزندی گذرانیده بودند، در مدت پنجاه سال صاحب هجده فرزند نر و ماده شدند. پس از مرگشان جهان به مدت نود و چهار سال و هشت ماه بدون شاه ماند. اما فترت میان پایان فرمانروایی گیومرث و آغاز فرمانروایی هوشنگ پیشداد، دویست و نود و چهار سال و هشت ماه طول کشید.
در کتاب فارس نامه، از گیومرث گل شاه به عنوان نخستین انسان یاد می شود که گبران او را آدم علیه السلام گویند.
منابع ها. حسین، الهی قمشه ای ( ۱۳۸۶ ) . شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴ - ۵۵۶۶ - ۳۵ - ۵.
فردوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه فردوسی، پیرایش دکتر جلال خالقی مطلق، تهران ۱۳۹۴، نشر سخن، شابک: ۲ - ۷۵۱ - ۳۷۲ - ۹۶۴ - ۹۷۸، پوشینهٔ یکم رویهٔ ۱۱.
بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران
دوستخواه، جلیل. اوستا: کهنترین سرودهای ایرانیان ( گزارش و پژوهش از جلیل دوستخواه )
کریستنسن، آرتور؛ نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران؛ ژاله آموزگار - احمد تفضلی؛ تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۹، چاپ چهارم، جلد اول، ص. ۱۵.
صفا، ذبیح الله. حماسه سرایی در ایران
فردوسی. شاهنامه به تصحیح مصطفی جیحونی.
تاریخ طبری، ترجمه ابوعلی محمد بن محمد بلعمی