به دارنده یزدان گیهان خدیو
که دورم من از راه و فرمان دیو.
فردوسی.
همی سر بپیچی به گفتار دیوببری دل از راه گیهان خدیو.
فردوسی.
چرا سر کشی تو به فرمان دیوبپیچی سر از راه گیهان خدیو.
فردوسی.
تو اندر خدمت وارونه دیوی کی اندر طاعت گیهان خدیوی.
( ویس و رامین ).
سپاه و شه از سهم آن نره دیوبماندند با یاد گیهان خدیو.
اسدی.
بر کار یزدان گیهان خدیوچه دارد بها کار جادو و دیو.
اسدی.
|| ( اِ مرکب ) مجازاً پادشاه بزرگ. فرمانروای اقالیم.