گیه

لغت نامه دهخدا

گیه. [ ی َه ْ ] ( اِ ) مخفف گیاه است. گیاه و علف را گویند. ( از برهان قاطع ) ( از صحاح الفرس ) ( از بهار عجم ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
زمرد و گیه سبز هر دو یکرنگ است
ولیک از آن به نگین دان کنند از این به جوال.
حکیم ازرقی ( از بهار عجم ).
عیسی و خرش هر دو چو در مجلس مااند
آن را چو سماع آمد این را گیهی گو.
سنایی.
رجوع به گیاه شود.

فرهنگ فارسی

مخفف گیاه است ٠ گیاه و علف را گویند ٠

فرهنگ عمید

= گیاه

پیشنهاد کاربران

ما واژگان {کیهان/گیهان/جهان} را داریم که همگی برگرفته از ریشه {گَئیثَ} در اوستا به چم {جهان، موجودات جهان، زیست، طبیعت} هستند.
{گَئیثَ} را اگر بخواهیم به پارسی کنونی برگردانیم می شود {گیه، گِیه}.
...
[مشاهده متن کامل]

{گئیثَ} پیوند می یابد با {زیو} در کارواژه {زیویدن/زیستن}، که خود برگرفته از {جیو} در اوستا است.
هَم {جیو} هم {گَئیثَ} برگرفته از ریشه هندواروپایی یکسانی هستند.
بکار بردن از {گئیث} برای کاربرد هایی همچون {جهان} یک فرآیند بوده است که از اوستا به پارسی میانه رخ داده است.
ولی به گمانم بکار بردن از {گیه} در امروز برای واژه هایی که {طبیعت} را اندر دارند ( شامل می شوند ) ، کاربردی باشد.

گیه =
درزبان لکی به معنای// شکم ، معده وسیرابی //می باشد. .
در لری بالاگریوه ای به معنی برادر هست
گیه ، گیاه، گئثه به معنای زندگی است
گیه در زبان کهن لکی به معنای معده یا معده است.
شکم در لری میشود:گیه geya و در اوستا گی gaya یعنی جان و زندگی
Giya
در زبان لری به معنای ( شکم ) و در بعضی از گویش های لری به معنای ( برادر ) هست

بپرس