گیلاوند

لغت نامه دهخدا

گیلاوند. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 22هزارگزی جنوب باختری زاغه و 16هزارگزی جنوب شوسه خرم آباد به بروجرد. محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنه آن 120 تن است. آب آن از رودخانه ازنا تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی می باشد. ساکنان آن از طایفه سگوند بوده و برای تعلیف احشام خود به ییلاق می روند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

پیشنهاد کاربران

تیره مستقل گیلانوند*گیلاوند* ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند *بهداروند، بیداروند*قوم لر آریایی کاسی هلتمتی
گروهی که از نظر نژادی از نژاد قوم لر هستند و فقط مرید
شیخ علی اسماعیل گیلانی از نوادگان شیخ زاهد گیلانی لاهیجانی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

شیخ علی اسماعیل گیلانی مبلغ مذهب شیعه در اوایل سلسله صفوی در سرزمین لر بختیاری
فامیلی های شیخی، شیخ نسب، زاهدی، زاهدپور، رحیمی، رحیم زاده، شیخ زاده، فیروزی، پیروزی، اسحاقی، ، ، ،

بپرس