گیلانه

لغت نامه دهخدا

گیلانه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان. واقعدر 32هزارگزی شمال باختری صحنه و 8هزارگزی باختر شوسه کرمانشاه به سنقر. محلی دامنه و هوای آن سردسیر و سکنه آن 355 تن است. آب آن از رودخانه ارمنی جان تأمین میشود و محصول آن غلات ، توتون و چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان واقع در ۳۲ هزار گزی شمال باختری صحنه و ۸ هزار گزی باختر شوسه کرمانشاه به سنقر

پیشنهاد کاربران

گیلانه فیلم سینمایی مشترک رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب محصول سال ۱۳۸۳ است. این فیلم کاندید سه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد که برنده سیمرغ بهترین چهره پردازی و جایزه ویژه هیئت داوران شد، همچنین فاطمه معتمدآریا نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را از آن خود کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

این فیلم نگاهی به اوایل جنگ و اعزام نیروهای جوان به جبهه دارد. ننه گیلانه به همراه پسر و دختر جوانش در کوران جنگ و در بمباران های تهران، زندگی دشواری را می گذرانند.
• فاطمه معتمدآریا
• بهرام رادان
• |باران کوثری
• ژاله صامتی
• شاهرخ فروتنیان
• مجید بهرامی
• نیره فراهانی
• لوح تقدیر هیئت داوران؛ بهترین کارگردانی؛ رخشان بنی اعتماد؛ هفتمین جشنواره بین المللی فیلم سینمای جزایر قناری؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۵
• جایزه ویژه هیئت داوران؛ بهترین کارگردانی؛ رخشان بنی اعتماد؛ دهمین جشنواره دفاع مقدس؛ بخش مسابقه فیلم های بلند؛ ۱۳۸۴
• جایزه ویژه؛ بهترین بازیگری؛ فاطمه معتمدآریا؛ دهمین جشنواره دفاع مقدس؛ بخش مسابقه فیلم های بلند؛ ۱۳۸۴
• جایزه فیپرشی؛ بهترین فیلم؛ سعید سعدی؛ هفتمین جشنواره بین المللی فیلم های آسیایی سینه فن؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۴
• جایزه نتپک؛ بهترین فیلم؛ سعید سعدی؛ دوازدهمین جشنواره بین المللی فیلم آسیایی وزول؛ بخش مسابقه؛ ۱۳۸۴

گیلانه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/گیلانه_(فیلم)
هرکلمه ایی لان دارد. تورکی هست. مثل لیلان. زنگی لان. گی لان. میلان. سهلان. خیرده لان ( باکو ) . بغلان ( افغانستان ) . ایسفهلان. یالان. پالان. بالان ( تله. گرگ بالان دیده ) هیلان ( رانش کوه ) جیلان ( جیران
...
[مشاهده متن کامل]
) بیلان. سیلان. کازی ب لان کا. سری لان کا. تای لان د ( تایلند ) . ایس لان د ( ایسلند ) . پورت لاند ( پورتلند ) دنیلان. زنبلان ( خلخال ) شیلان. الان. ایلان. قافلان. اسلان ( اسلان ) . سیرت لان. دالان. سبلان. ساوآلان. باج آلان. . . . .

گیلان ( گی لان ) هر کلمه ایی گی داشته باشد. تورکی است. مثل گیپور، گیاه ( گی یاه ) ، گیلدا، گیسوم. گیتا، گیتار، زنگیلان ( زن. گی. لان. . . زن مثل زنبور. زنگین. زنگبار. زنگان. زنجان. زنکیانو. زندان. زنخدان
...
[مشاهده متن کامل]
) ) ، گیلان ( گی. لان ) ، ششگلان ( شیش. گی. لان ) ، هرگلان ( هر. گی. لان ) . گیله ( حبه ی انگور، مردمک چشم ) ، گیلاس، . گیله نار ( آلبالو ) ، لان مثل لانه. آلان. دالان. یالان. پالان. بالان ( تله، گرگ بالان دیده ) . اسلان ( اصلان. شیر جنگل در تورکی ) . ایلان. قافلان. سیرتلان. بغلان ( افغانستان ) . کهلان. سبلان. باج آلان. ساوآلان. دنبلان. هیلان ( رانش کوه ) . جیلان ( جیران ) . بیلان. سیلان. شیلان. نالان. آبسالان. . . . . . . . و هر کلمه ایی لان داشته باشد. تورکی است. . . گیلان یک کلمه ی تورکی است. . گیلاندوز ( دوز مثل دوز و کلک حرف راست و حرف ناراست ) دوزمثل اسلاندوز. باراندوز. نوردوز. خاندوزی. دوزدوزان ( زمینهای هموار )

قمار یا با تلفظ صحیحش قومار از دسته کلمات تورکی هستند. که آخرشان مار دارنند. مار به معنای هامار ( هموار. مثل مار آلان=زمینهای هموار ) . تیمار. بیمار. میان مار. سومار. یومار. جومار. دامار. یامار. خومار. زومار. . . . . . . . . ( در فارسی غین و قاف وجود ندارد )
مارنان ( مار نان در اصفهان ) مار مثل هامار ( هموار متضادش به مار ( بیمار ) . تیمار. سومار. میانمار. دامار. یامار. کومار. یومار. قومار. خومار. جومار. سوسمار ( سوس. سوسما. سوسماز. سوسموش ) . مارچوبه. . . . هر کلمه ایی مار دارد. تورکی است.
دختر گیلک، دختر گیلانی، نامی گیلانی برای دختران

بپرس