گیل اباد

لغت نامه دهخدا

( گیل آباد ) گیل آباد. ( اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند. واقع در 12هزارگزی باختر شهر نهاوند و 2500گزی شمال گیلان. محلی جلگه و هوای آن سردسیر و سکنه آن 990 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات و توتون و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

گیل آباد. ( اِخ ) دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. واقع در 5هزارگزی شمال باختری نکا. واقع در دشت و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنه آن 25 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).، گیلاباد. ( اِخ ) نام موضعی است در مشرق ری که در آن بناهای عظیم و چشمه سار و باغهای زیبا باشد. آن را مرداو بن لاشک بنا نهاد. ( از معجم البلدان ). معرب آن جیلاباذ است. رجوع به جیلاباذ شود.

گیلاباد. ( اِخ ) شهر کوچکی است از ناحیه گیلان و ایشان را [ گیلانیان ] شهرکها است با منبر چون ، گیلاباذ، شال ، دولاب. ( حدودالعالم چ دکتر ستوده ص 150 ).

فرهنگ فارسی

( گیل آباد ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند واقع در ۱۲ کیلومتری باختر شهر نهاوند جلگه و سردسیر دارای ۹۹٠ تن سکنه محصول غله توتون بنشن و محصولات دامی .
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری .

پیشنهاد کاربران

بپرس