گیفان

لغت نامه دهخدا

گیفان. ( اِخ ) قصبه مرکزی دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد. واقع در 85هزارگزی شمال خاوری بجنوردو 15هزارگزی خاور شوسه عمومی بجنورد به حصارچه. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه آن 974 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، بنشن ومیوه و شغل اهالی زراعت ، مالداری و صنایع دستی ایشان قالیچه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

گیفان. ( اِخ ) دهی است از دهستان های بخش حومه شهرستان بجنورد. این دهستان تا اوایل سال 1329 جزء یکی از دهستانهای بخش باجگیران تابع شهرستان قوچان بود و بواسطه طول مسافتی که نسبت به باجگیران دارد از آن منتزع و جزء شهرستان بجنورد گردید. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر است و اغلب قرای آن در مرز ایران و شوروی قرار دارند. این دهستان از 16 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و سکنه آن در حدود 8951 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش حومه شهرستان بجنورد کوهستانی و سردسیر دارای ۱۶ آبادی و ۸۹۵۱ تن سکنه محصول غله بنشن و میوه .
دهی است از دهستان های بخش حومه شهرستان بجنورد .

پیشنهاد کاربران

گیفان =این کلمه به معنای جیب و گریبان است .
این کلمه هنوز هم در زبان لکی مورد استفاد ه قرار می گیرد .
گریبان _گریبوان _گی بان - گیوان _گیفان
گیفان تا ۷۰۰ سال پیش قدمت دارد

بپرس