گیسو فشان

لغت نامه دهخدا

گیسوفشان. [ ف َ / ف ِ ] ( نف مرکب ) افشاننده گیسو. آنکه گیس را افشانده باشد. گیسوافشانده. گیس افشانده شده. آنکه موی سر نابافته داشته باشد. آنکه موی گرد سر را رها کرده باشد. موی فرو آویخته در اطراف سر :
تا قدمت در شب گیسوفشان
بر سر گردون شده دامن کشان.
نظامی.
|| کنایه از سیاهی و تاریکی شب باشد و آن را به سیاهی گیسو تشبیه کنند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه گیسوی خود را افشانده رها کند . ۲- تاریک و تیره ( شب ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس