گیرندگی


معنی انگلیسی:
attractiveness, touching effect, headiness

لغت نامه دهخدا

گیرندگی. [ رَ دَ / دِ ] ( حامص ) عمل گیرنده. گیرش : درسگ گیرندگی اصل است. ( یادداشت به خط مؤلف ). || حالت و چگونگی گیرنده. گیرایی. جاذبیت : چشمهای او گیرندگی خاصی دارد. در آواز او گیرندگی نیست.

فرهنگ فارسی

عمل گیرنده . گیرش

مترادف ها

pathos (اسم)
ترحم، گیرندگی، عامل وموجد ترحم وتاثر

پیشنهاد کاربران

بپرس