( گیر آمدن ) گیر آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، یافت شدن. پیدا شدن. به دست آمدن. میسر شدن. به چنگ افتادن. مقابل گیر نیامدن. چون : کتابی را که میخواستم گیرم آمد. امسال قحط بود و نان هیچ جا گیر نمی آمد. این پارچه دیگر در بازار گیر نمی آید. || گرفتار آمدن. گیر افتادن.