گیتی نورد

لغت نامه دهخدا

گیتی نورد. [ ن َ وَ ] ( نف مرکب ) جهانگرد. چه گیتی به معنی جهان و نوردیدن به معنی گردیدن است. ( برهان قاطع ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). سیاح. رحاله. جهان پیما. || کنایه از آفتاب. ( انجمن آرا ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( مؤید الفضلاء ). || کنایه از اسب تیز و خوش رفتار. ( مؤید الفضلا ) ( برهان قاطع )( آنندراج ) ( بهار عجم ) ( انجمن آرا ). و هر مرکوب تندرو است. همچون وسیله های نقلی امروز. || کنایه از اسکندر. ( برهان قاطع ) ( مؤید الفضلا ) ( انجمن آرا ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
سکندر جهاندار گیتی نورد
چو دید آن چنان مردی آزاد مرد.
نظامی.
برآمد به زین شاه گیتی نورد
ز گیتی به گردون برآورد گرد.
نظامی.
جهان مرزبان شاه گیتی نورد
برافروخت کاین داستان گوش کرد.
نظامی.

فرهنگ فارسی

عمل گیتی نورد .

فرهنگ معین

(نَ وَ ) (اِفا. ) جهانگرد.

فرهنگ عمید

= جهانگرد

پیشنهاد کاربران

بپرس