گیادار

لغت نامه دهخدا

گیادار. ( نف مرکب )مخفف گیاه دار. آنجای که گیا دارد. دارای گیاه. || مرغزار. علفزار. باغ و بوستان :
بدو در گیادار وی گونه گون
گل و میوه از صدهزاران فزون.
اسدی.
گل و نیشکر بی کران انگبین
گیادار و از میوه ها همچنین.
اسدی.

فرهنگ عمید

جایی که گیاه دارد، مرغزار، علفزار.

پیشنهاد کاربران

بپرس