گژف. [ گ َ ] ( اِ ) قیر باشد و آن صمغی است سیاه که بر درزهای کشتی و جهاز مالند. کزف. || ( اِ ) سیم سوخته. || سواد زرگری. ( برهان ) ( آنندراج ). به همه معانی ظاهراً مصحف «کرف » است. و رجوع به گزف و کشف و کرف شود.