گژار. [ گ ُ ] ( اِ ) چینه دان مرغ. اما در نسخه سروری به کاف تازی آمده. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) : بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی بیاکنی به پلیدی ماهیان تو گژار.
بهرامی.
چه طایری است همایون همای همت تو که هفت چرخ ورا دانه ای بود به گژار .
فخری ( از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به کژار و گژاژ شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) چینه دان مرغ حوصله : بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی بیا کنی بپلیدی ماهیان تو گژار . ( بهرامی )