لغت نامه دهخدا
- گچ گرفتن کسی را ؛ فروبردن او رادر گچ تا بمیرد. فروبردن گناهکار در گچ روان تا سخت شود و مرد در آن بمیرد.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
گچ گرفتن ؛ بستن استخوان شکسته را بوسیله ٔگچ.
- || تن مجرمی را با گچ اندودن.
- || تن مجرمی را با گچ اندودن.