گچ کوب

لغت نامه دهخدا

گچ کوب. [گ َ ] ( نف مرکب ) کوبنده گچ. مردی که گچ نخاله کوبد.آنکه گچ کوبد. و رجوع به گج کوب شود. || ( اِ مرکب ) قسمی تخماق برای کوفتن نخاله گچ. تخماق که با آن کچ کوبند. آلتی وزین و درشت بر دسته استوار کرده که با آن گچ کوبند.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) کسی که گچ نخاله کوبد کوبند. گچ . ۲ - ( اسم ) قسمی تخماق که با آن گچ کوبند و آن آلتی است و زین و درشت دارای دسته . ۳ - از حرکات زمینی در ورزش ژیمناستیک و آن نیم پشتکی است که پاها در هنگام فرود آمدن بسته است .

پیشنهاد کاربران

بپرس